نوبت انبار گردانی سالانه رسیده،چک لیست را که بالا و پایین میکنم اوضاع تقریبا مرتب است،خوب ورزش هست،درس وترم تابستانه بله،کنکور ارشد که اینجاست،زبان و مطالعه هم که مثلهمیشه...همه چیز خوب به نظر می رسد،اما نه،این دیگر سر و کلهاش از کجا پیدا شد؟زندگی؟!؟در کل انبار ۲۰ وچند ساله ام اصلا چنین چیزی نبوده،شاید زمان کودکی،اما از بعد...
من بعد چهارسال هنوز مسیر دانشگاهم را یکبار درست و حسابی ندیده ام چون همیشه در ماشین سرم به مرور واژگان ضروری و تمرین افعال اسپانیاییم گرم است،در اتوبوس و مترو باید تند و تند کتاب بخوانم که سر راه به کتابخانه تحویل بدهم،موقع تلویزیون دیدن شبکه های اجتماعیم را چک می کنم،شام را نجویده قورت میدهم که سراغ درس و جزوه هایم بروم،اصلا نمیفهمم کیِ حال خانواده ام خوب است و کِی غصه دارند، این چروک ها و موهای سفید از کجا آمده الله اعلم.
بسیار خوب فقط یکی از موجودیهایانبار عمرم کم است:زندگی.در عوض آدم موفقیهستم.برایم دست بزنید و تمام.