ویرگول
ورودثبت نام
*نیالا*
*نیالا*
خواندن ۱ دقیقه·۲ سال پیش

از تنهایی هیچ نترس

میدونی من خودم جزو اون آدم هایی بودم که شدیدا از تنهایی فرار میکردم .اصلا تو بگو یه لحظه طاقت تنهایی نداشتم که نداشتم .

انگاری وقتی تنها می شدم منتظر بودم خودم به دست خودم به قتل برسم وگرنه حالا که دقت می کنم تنهایی هیچ جوره ترسناک نیست .

چیزی نیست که تو بخوای با سرعت زیاد ازش فرار کنی .اتفاقا تنهایی به موقع و به مقدارش میتونه درس های زیادی به تو بده .

منم از یه جایی به بعد با خوندن کتاب فلسفه ی تنهایی دیدم خیلی عوض شد .

دیدم تنهایی خیلی بهتر از اینکه تو دورت پر از آدم باشه و احساس تنهایی کنی .

این عکسم از تجربه ی دوم تنهایی به بازار رفتن منه و اونقدر بهم چسبید که حس می کنم الانم هر زمان منتظر یه بهونه ای هستم که دست خودمو بگیرم و ببرم بازار .

بعد آدم هارو ببینم که هرکدوم از لب و دهن و چشماشون داستان هاشون شنیده میشن .

آسمون خوشگلو ببینم و هرازگاهی موبایلمو دربیارم و عکس بگیرم .

حالا که فکر می کنم میبینم تنهایی هیچ ترسی نداره .

باید برم تو فکر مرحله های بعدی مثل تنهایی رفتن به کافه .

از تنهایی هیچ نترس.

تنهایینترسبزرگ میشینویسندگی
داستانش مفصله اما اگر بخوام از اول بگم اینه :معماری خوندم ولی بعدش وارد دنیای گرافیک و تولید محتوا شدم حالا دیدم میخوام هم بنویسم هم خلق کنم اما نه یه ساختمون شاید یه کاراکتر ،شاید رنگ بیشتر
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید