*نیالا*
*نیالا*
خواندن ۱ دقیقه·۳ سال پیش

زخم ها



اصلا زندگی بدون زخم نمیشه ...زندگی بدون درد و خون و خون ریزی نمیشه

وقتی زمین میخوری و پات کبود وزخمی میشه درد داری ...زخم هات تازه ان و میسوزن حتی شاید نتونی راحت بخوابی ...

نتونی راحت راه بری ...

و در کل هرکار عادی که اصلا تو روزمره ات برای انجام دادنش فکر نمی کنی ،نمی تونی انجام بدی...

میخوام بگم تو زندگی هم همینه ...

تو هر موقعیتی که زمین بخوری و زخمی بشی ...

درد داری ...

اشکت بیخود و بی جهت میاد ...

تنها کاری که باید بکنی اینکه اجازه بدی خوب بشی ...

اجازه بدی زخمت که تازه است کم کم خشک بشه و تنها یه رد کمرنگ ازش بمونه ...

اینکه هر دفعه که زخم خشک شد بیای روشو بکنی که مثلا زودتر خوب بشه اما داری هی زخم رو عمیق و عمیق تر می کنی ...

و اینجاست که از تو کاری برنمیاد و باید فقط و فقط صبر کنی ...

ولی میتونی مطمئن باشیی که زمان بگذره زخمت خوب میشه ...خبری از درد و سوزش و اشک نیست

و تو دوباره میتونی روی پای خودت وایستی و به حرکتت ادامه بدی

دردروابطزخم هازندگیروانشناسی
داستانش مفصله اما اگر بخوام از اول بگم اینه :معماری خوندم ولی بعدش وارد دنیای گرافیک و تولید محتوا شدم حالا دیدم میخوام هم بنویسم هم خلق کنم اما نه یه ساختمون شاید یه کاراکتر ،شاید رنگ بیشتر
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید