ویرگول
ورودثبت نام
*نیالا*
*نیالا*دنیای روایت‌ها و لحظه‌های ساده از دید من
*نیالا*
*نیالا*
خواندن ۱ دقیقه·۲ روز پیش

یک لحظه غفلت و پادشاهی مغز

امروز صبح مغزم گولم زد و باعث شد بخوابم البته دیر خوابیدن شب قبلم بی‌تاثیر نبود به هرحال همسرجان امروز بدون صبحانه راهی سرکار شد و منم خوابیدم، میخواستم بیدار بشم اما آنچنان به خواب گرمی فرو رفتم که یهو بیدار شدم ساعت دو دقیقه مونده به 10 بود دیگه از جا بلند شدم هرچند بازهم بدنم و مغزم می گفت بخواب بابا.

خلاصه دیگه بلند شدم و مواظب بودم خودمو سرزنش نکنم چون حالا اتفاق افتاد بیشتر خوابیدم با سرزنش کردن خودم حالم تا آخر شب بدتر میشه پس برای خودم یه صبحانه خوشمزه درست کردم و لذتشو بردم.

خلاصه اینکه امروز تونستم دست از سرزنش خودم بردارم چیزی بود که با یکی دوروز تمرین بهش نرسیدم صحبت از چندسال میشه یعنی به نظرم وقتی یه اشتباهی انجام میدی یا مثلا قرار بوده صبح بری پیاده روی اما خوابیدی، سرزنش کردن خودت چیزی رو قرار نیست عوض کنه و درعوض حال بدی به خودت میدی.

چون ما سال هاست عادت کردیم با خودمون به سرزنش حرف بزنیم و هیچ اشتباهی رو نپذیریم چی میشه اگر همونجوری که با بقیه با دوستامون یا با عزیزترین کسمون رفتار می‌کنیم با خودمونم رفتار کنیم و همون شفقت رو نسبت به خودمونم داشته باشیم.

باور کن خیلی وضعیت فرق می کنه وقتی بخوای نسبت به خودت شفقت داشته باشی.

رفتارروزمرگی
۲
۰
*نیالا*
*نیالا*
دنیای روایت‌ها و لحظه‌های ساده از دید من
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید