سلام.من يك گربه روانشناسم.البته صاحبم روانشناسه ولي من انقدر اطراف كتابهاي روانشناسي ش پرسه زدم و پاي كلاسها و سمينارهاي آنلاينش نشستم كه الان راحت ميتونم شما رو رواندرماني كنم.??
ولي تصميم گرفتم سبك زندگيم رو در اختيارتون قرار بدم تا كمي دنيا رو از نگاه ما گربه ها ببينيد ..پس شما رو دعوت ميكنم كه با سبك زندگي ما گربه ها آشنا شويد.مطمئنم كه تغيير بزرگي در زندگيتان خواهم بود.
خوب،جونم براتون بگه...
دومين نياز اساسي در واقعيت درماني كه امروز ميخوام در موردش با شما صحبت كنم،نياز به عشق و تعلق خاطر هست.يعني دوست داشتن و دوست داشته شدن كه در بين همه موجودات زمين ،مشتركه.در مورد ما گربه ها،نياز به عشق خيلي زياده.البته بيشتر نياز به دوست داشته شدن ما بالاست تا دوست داشتن.و از اين بابت خيالم راحته ،چون صاحبم خيلي به من توجه ميكنه و دوستم داره.هميشه سعي ميكنه نصف روز خونه باشه و به من رسيدگي كنه.عاشق زمانهايي هستم كه راحت نشسته روي مبل و يا داره كتاب ميخونه و يا گوشيش رو چك ميكنه.اينجور مواقع خيلي دوست دارم بپرم روي مبل و برم و رو پاهاش بشينم.و خيالم راحته، چون ميدونم صاحبم هيچوقت سرم داد نميزنه و هميشه ،حتي وقتي كه خيلي خسته و بيحوصله ست،پذيراي منه.منم عاشق اينم كه بهم محبت كنه.ميشينم رو پاهاش و مستقيما تو چشماش زل ميزنم.از اين مدل نگاههاي خيره عاشقانه كه تو فيلمهاي باليوود،دو تا پرستوي عاشق! بهم ميكنند.صاحبم هم عاشق اين لحظه هاست.عاشق نرمي موهاي بدنمه.بدنم رو نوازش ميكنه يا منو در آغوش ميگيره و بغلم ميكنه و كلي منو ميبوسه.من هم عاشق اين عشق دادنهاش هستم.وقتي ميخوام بهش نشون بدم از بودن در كنارش لذت ميبرم،يك صداي خُرخُر خاصي از گلوم درميارم و هر روز صبح كه از خواب بيدار ميشم،ميرم رو تختش و با صداي من بيدار ميشه و بغلم ميگيره و يك دم عميق از وجودم ميگيره و ميگه سلام پشمالوي خوشبوي من.چندبار شنيدم به دوستاش ميگه من بوي خيلي خوبي ميدم و عاشق بوي بدنم هست.
ما گربه ها در روز دو ،سه بار نياز به نوازش و توجه داريم و خودمون ميدونيم كه بايد به سمت صاحبمون بريم و بقيه ش رو ديگه خودش ميدونه.در طول روز هم اگر خواست دستي به سَرِمون بكشه،بجز لحظاتي كه غرق بازي هستيم،مخالفت نميكنيم.بنظر من،نوازش و محبت خيلي در روحيه مون موثره.
ما گربه ها به محض اينكه احساس نياز به محبت كنيم،به هر شيوه اي اين نياز در آغوش كشيده شدن رو به اطرافيانمون نشون ميديم.
شما انسانها هم به نوازش شدن و در آغوش گرفتن و گرفته شدن و بوسيدن نياز داريد ولي شايد بسياري از شما از تمام اين رفتارهاي محبت آميز،در زندگي بي بهره باشيد و كمبود آن را حس كنيد.
نياز به عشق و تعلق در ما گربه ها يكسانه ولي در شما انسانهاخيلي متفاوته.گاهي بعضي از شما در طول عمر،اصلا اين نياز رو پيدا نميكنيد يا كمتر پيدا ميكنيد و شايد به گفته فرويد اين نياز رو والايش ميديد و خودتون رو وقف كار،ادامه تحصيل و فعاليتهاي عام المنفعه ميكنيد.
ما گربه ها براي جلب محبت، روش كاملا متفاوت ديگري نيز داريم.ما بدون هيچ دليل و بهانه اي سمت صاحبمون ميريم و بعد از آنكه از محبت سيراب و ظرف احساساتمان سيراب از عشق شد،پي كارمان ميرويم.
كلام آخر اينكه ،اين نياز براي بقاي همه موجودات ضروري ست.انسانها،حيوانات و حتي گياهان نيز،بدون عشق روز به روز پژمرده تر ميشوند.قلب ما از روز اول تولد با موتوري بنام عشق روشن شد و نميتوانيم قدرت اين موتور انرژي بخش را ناديده بگيريم.