یادداشت «علیه ناداستان»* نوشتهی محمدحسین واقف، عمدتاً به نقد واژهی «ناداستان» به لحاظ زبانی میپردازد و نقاط قوت قابل توجهی دارد. این یادداشت بهدرستی اشاره میکند که واژهی «ناداستان» ماهیتی سلبی دارد و این قلمرو ادبی را نه بر اساس ویژگیهای ایجابی، بلکه صرفاً بر اساس «نبود داستان خیالی» تعریف میکند. از دیگر نقاط قوت این یادداشت نقد ناسازگاری واژهی «ناداستان» با زبان فارسی است (چراکه با کاربرد روزمرهی «داستان» به معنای عام «قصه» در تعارض است) و نیز تأکید بر این که هر یک از این قالبها وجودی مستقل و «روشهای» مخصوص خود را دارند و باید با نامهای دقیقِ ایجابی از جمله «تاریخ»، «جستار» یا «خاطره» شناخته شوند. در ادامهی یادداشت ادعا شده این نامگذاری انواع بسیار متفاوت نثر (از تاریخنگاری روایی و جستار شخصی گرفته تا خاطرهنویسی و یادداشتهای علمی) را در یک گروه عام قرار میدهد که بیشتر به کار ناشر و کتابفروش برای نظم بخشیدن به قفسهها میآید تا درک ادبی.
با این حال، اشکال اصلی استدلال یادداشت آنجاست که با تمرکز بر نارساییهای زبانی و مسئلهی طبقهبندی آثار توسط ناشران، ضرورت تمایز نظری و کارکردی بین متون «واقعیتمدار» و متون «خیالی» را بهکل رد میکند. از منظر نظریهی روایت، این تمایز یک برچسب سادهی کتابخانهای نیست، بلکه یک قرارداد ارتباطی بنیادین است که بر ماهیت متن و نحوهی تعامل خواننده با آن تأثیر میگذارد. به بیان دیگر، تمایز کلیدی میان داستان (Fiction) و ناداستان (Nonfiction) بر مبنای «کارکرد ارجاعی» است. ناداستان متکی بر ادعای حقیقت و ارجاع به جهان واقع است و این ادعا موجب میشود ناداستان قابلیت «ابطالپذیری» داشته باشد، بدین معنا که میتوان صحت آن را با جستوجوی شواهد برونمتنی سنجید. در مقابل، داستان خیالی اساساً ابطالناپذیر است و پرسش از صدق یا کذب وقایع یک رمان منطقی و شدنی نیست. بنابراین، این تمایز صرفاً یک نفی نیست، بلکه به متن ناداستان عنصر ایجابیِ «تعهد به واقعیت» را میبخشد.
علاوه بر این، هرچند ناداستان میتواند از ابزارهای روایی داستان (مانند پیرنگ، شخصیتپردازی و کشمکش) استفاده کند، اما تعهد به واقعیتْ آزادی عمل راوی را به لحاظ ساختاری محدود میسازد. واضحترین نمونهاش را میتوان در بازنمایی مکنونات «اشخاص» (در مقابل «شخصیتهای» آثار داستانی) مشاهده کرد. راوی داستان میتواند با اطمینان کامل و با بهرهگیری از تمهیداتی مانند تکگویی درونی به اعماق ذهن و عواطف شخصیتها نفوذ کند. اما تاریخنگار یا زندگینامهنویس به دلیل پایبندی به حقیقت مجاز نیست با همان قطعیت، افکار و عواطف شخصیِ سوژههای واقعیاش را کنکاش و گزارش کند، مگر آنکه از قیدهای احتیاطی مانند «شاید» یا «احتمالاً» استفاده کند. نادیده گرفتن این محدودیت، زنگ خطر را برای خوانندهی ناداستان به صدا درمیآورد و اعتبار متن را مخدوش میکند، چنانکه در مورد کتاب «یک میلیون خردهپاره» اثر جیمز فرای رخ داد، کتابی که در قالب خاطرات واقعی عرضه شد ولی دستکم بخشهایی از آن ساختگی/خیالی از کار درآمد. این محدودیت در گفتمان روایی نشاندهندهی تفاوتی کیفی و ساختاری بین داستان و ناداستان است.
یادداشت مذکور همچنین با اشاره به سیالیت مرز حقیقت و خیال استدلال میکند که این تمایز چندان معتبر نیست. اگرچه از منظر فلسفی میتوان بر پیچیدگی ماهیت «حقیقت» تأکید کرد، اما در عمل خوانندگان بر اساس یک «قرارداد» یا، به تعبیر فیلیپ لوژن، یک «پیمان زندگینامهای» با متن روبهرو میشوند. آنها باید بدانند با کدام «بازی روایی» مواجه هستند: متنی که ادعای بازنمایی واقعیت را دارد و میتوان ادعاهایش را با رخدادها و پدیدههای جهان واقع محک زد، یا متنی که بازی تخیل آگاهانه و قاعدهی «تعلیق ارادی ناباوری» بر آن حاکم است. در متونی که ادعای بازنمایی واقعیت را دارند، تلفیق عمدی این دو مقوله و پنهانکاری در موردشان، اغلب به رسوایی و واکنش تند عمومی منجر میشود (همانگونه که در نمونهای دیگر، در مورد زندگینامهی رانلد ریگان نوشتهی ادمند موریس رخ داد) چرا که خواننده احساس میکند فریب خورده است. این واکنشها از سوی خوانندگان خود گواهی بر اهمیت این تمایز در ذهن مخاطب است.
میتوان پذیرفت که اصطلاح «ناداستان» از نظر زبانی نارسا و از نظر طبقهبندی بسیار کلی است و جایگزینی آن با اصطلاحات ایجابی و دقیقتر (که بر «روش» هر قالب تأکید دارند) میتواند به درک بهتر تنوع متون منثور منجر شود. اما از منظر نظریهی روایت، نمیتوان تمایز بنیادین بین متونی که ادعای ارجاع به واقعیت دارند و متونی که چنین ادعایی ندارند را نادیده گرفت. این تمایز در ابطالپذیری و محدودیتهای راوی نمود مییابد و چارچوبی ضروری برای تولید، خوانش و تفسیر روایتها فراهم میکند. در نهایت، هرچند اصطلاح «ناداستان» ممکن است نامناسب به نظر برسد، ولی اصل تمایزی که به آن اشاره دارد، امری حیاتی و انکارناپذیر در عرصهی روایت است.
*منتشرشده در سایت "بیکاغذ اطراف"
نیما م. اشرفی