نوربین
نوربین
خواندن ۲ دقیقه·۴ سال پیش

نوشتن در صبح اول وقت

ایده نوشتن "صفحات صبحگاهی"، در کتاب جالب و خواندنی  " راه هنرمند "  نوشته جولیا کامرون مطرح شده است. کتاب را سال‌ها پیش خوانده بودم و این تمرین را هم همان وقت‌ها  انجام می‌دادم.  جزئیاتش را یادم نیست ولی خوب یادم هست که بعد نوشتن آن روزها، تغییر و اتفاق ویژه و مهمی رخ داد. البته که لزوما این هم زمانی، به هم مرتبط نیست ولی من دوست دارم فکر کنم که بوده و هست!

حالا این روزها که در جستجوی راهی برای نوشتن هستم، و ایده‌ای ندارم و نوشتن برایم سخت شده، دوباره به آن کتاب مراجعه کردم و یادم افتاد که این صفحات صبحگاهی را بنویسم. هر روز بنویسم. چند روز هست که دارم می‌نویسم و بعد نوشتن‌های صبحگاهی، حس خلاء و آرامش بسیار خوبی دارم. و منتظرم! منتظر یک تغییر خوب دیگر و در پیش!

و اما روش انجام این تمرین که به گفته طراح و نویسنده، راهی است برای تخلیه ذهن و رسیدن به خلاقیت به این صورت است؛

هر روز صبح، بعد از بیداری از خواب،  و دقیقا بلافاصله بعد بیداری، سه صفحه می‌نویسیم. بدون مکث و بی‌وقفه. بدون اینکه خودکار را از روی کاغذ برداریم. سه صفحه کامل. هر آنچه به ذهنمان می‌رسد می‌نویسیم. اصلا مهم نیست چه چیزی.  قرار نیست این یادداشت‌ها را کسی بخواند. حتی خودمان. برای من که چنان تند و سریع می‌نویسم تا به سرعت ذهنم برسم، از بدخطی قابل خواندن هم نیست! و تا سه صفحه کامل نشده دست از نوشتن برنمی‌داریم.  بعد این کار حس آرامش خوبی خواهیم داشت. من که اینطورم! و پیشنهاد می‌کنم حتما امتحان کنید این لذت و معجزه نوشتن را.

جولیا کامرون درباره این تمرین می‌گوید:

وقتی مردم می‌پرسند چرا صفحات صبحگاهی را می‌نویسم، به شوخی می‌گویم: "تا به آن سو برویم". فکر می‌کنند شوخی می‌کنم. اما شوخی نمی‌کنم. صفحات صبحگاهی ما را به آن سو می‌رسانند. به آن سوی ترس‌ها و منفی‌بافی‌ها و حالاتمان. وانگهی، ما را فراسوی سانسور کنده درونمان قرار می‌دهند. وقتی سانسور کننده درونمان نتواند به ما دست پیدا کند، کانون آرام هستی خویش را می‌یابیم. جایگاهی که آن صدای ملایم و آهسته را می‌شنویم که هم صدای خلاقیت ماست و هم صدای خودمان.

نوشتنراه هنرمندکتابخلاقیتذهن
فریده قزوینی *** می‌خوانم و می‌نویسم.
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید