توی عموم منابعی که با روان آدمی سر و کار دارن، افعال افراط و تفریط بار منفی دارن. اما ما میتونیم افعالی که بار منفی دارن رو با هوشیاری به فعلی مثبت بدل کنیم. این خاصیت نسبیِ افعال هستش که در نسبتِ با منظری که ما اتخاذ میکنیم، میتونن بارِ متفاوتی به خودشون بگیرن.
همونطور که مشخصه افراط یعنی بیش از حد گذشتن و تفریط یعنی کمتر از حد موندن. بذارید با افراط پیش برم تا موضوع روشن بشه که چطور میشه با افراط به تعادل رسید. اینکه ما در فعلی به افراط میوفتیم بخاطر پاداشی هست که از انجام اون فعل(کار، عمل و ...) نصیب ما میشه. خوردن یک غذای خوشمزه با اونایی که دوستشون داریم به زمانِ ما ساخت میده(سر و شکل میده) و هورمونهایی توی بدن ترشح میشن که موجبات شور و شعف در ما رو فراهم میکنن. به این سیستم میگن: سیستم پاداش(Reward System). معروفترین این دست هورمونها، دوپامین هست.
خب تا اینجای کار مشکلی وجود نداره. پاداش یه امر مثبت هست که ما به دنبال دریافتش هستیم. مشکل زمانی پیش میاد که متوجه میشیم این پاداش آنی هست و در طولانی مدت، ما در حال پرداخت ضرر هستیم. یعنی عملا توی یه چرخهی منفی اسیر هستیم.
سیگار معمولترین مثالِ این سیستم هستش. مغز کم کم پاداشی که به هر علتی از مصرف سیگار کسب کرده رو به یک چرخهی تکراری(Loop) تبدیل میکنه و خیلی اوقات فردِ سیگاری بدون اینکه حتی آگاه باشه، سیگارش رو میکشه و بعدی و بعدی. اگه ته سیگاراش رو توی خیابون ول نداده باشه، شب با تَلی از اونا روبرو میشه و میفهمه که بله! به قول معروف اعتیاد پیدا کرده. در واقع سیستم اعتیاد به هرچیزی، به طور کلی همین ساختار رو داره.
اعتیاد یعنی: عملی که به پاداش منجر میشه و تکرار این چرخه
جالبه که یکی از راهکارهای موثر برای کسی که قصد خروج از این چرخه رو داره، کنار کشیدن از اون چیز نیست؛ بلکه بیش از حد غرق شدن توی اونه. البته هوشیارانه، با اختیار و به قصد.
این کار رو میتونید شبیهسازی کنید. چطور؟
معمولا بخشی از عضلات ما دچار تنش(استرس) هستن. حتی ورزشکاران و بازیگران حرفهای قبل از تمرین، مسابقه و یا اجرا حرکات کششی انجام میدن. حتما میدونید چرا! برای رهاسازی عضلات از تنش و پیشگیری از آسیب احتمالی و صد البته عملکرد مطلوب داشتن. پس مطمئنا بدن ما هم دچار این تنشهاست؛ فقط چون وارد فعالیت سنگینی نمیشیم، سیلی نمیخوریم.
برگردیم به شبیهسازی موقت برای رسیدن به درک از افراطی که به تعادل ختم میشه. یک عضله رو انتخاب کنید. میتونه عضلهی صورت باشه یا حتی بخشی از صورت(مثلا پیشانی)؛ اون عضله رو تا سرحد ممکن منقبض کنید. یعنی فشردهاش کنید. نترسید. بیشتر! در حد 7-10ثانیه تو همین حال بمونید. حالا سعی کنید حدودی این انقباض رو به نصف برسونید(یعنی نیمی از انقباض رو رها کنید)؛ بعد همون نصف رو نصف کنید. و کامل رها کنید. چه حسی دارید؟ بعد از تکرار این تمرین مغز یاد میگیره که چطور از افراط میتونه به اعتدال برسه.
خیلی غذا میخورید و احساس خوبی ندارید؟ هوشیارانه به حدی بخورید که اصطلاحا بترکید. اگه لازمه از ترکیدن هم فراتر برید و تا متلاشی شدن پیش برید. یادتون نره. هوشیارانه و به قصد. بدونید چرا. لذت ببرید. و از لذت به ذلت برسید. یادتونه بعد از رهاسازی عضله چه احساسی داشتید؟ همین کار رو در مورد فعالیت مورد نظرتون دنبال کنید. یعنی احساساتی که بعد از اون عملِ شدید تجربه میکنید رو مشاهده کنید. اگر شده در موردش بنویسید. اگه توی این چرخه موفق بشید، گام بزرگی در جهت اعتدال برداشتید.
البته این روش برای کسانی پیشنهاد میشه که از نرسیدن به اعتدال در عملی کلافه شدن. در واقع شما با این افراط، چرخهی پاداش رو معیوب میکنید و به قولی مغز خودتون رو هک میکنید. آیا تجربهای از این روش توی خاطرتون هست؟ چه راهکار دیگهای برای تعدیل رفتارهایی که برای خودتون نامناسب تشخیص میدین دارین؟