سلامی با بوی صبح جمعه
امروز در مورد چیز جذابی میخواهم با شما عزیزان صحبت کنم.
مدتی میشود که علاقه نسبتا خوبی به قبرستان ها پیدا کردم. در سکوت و آرامش آنجا قدم میزنم، شعر میخوانم، فکر میکنم و گاهی با مردگانی که نمیشناسم سخن میگویم (هر چند که باور دارم کسی صدایم را نمیشنود).
من دانشجوی شهری دیگرم و مسافرت هم زیاد میروم به علاوه که در شهر خودمان هم چند قبرستان داریم و در همه این شهرها یکی از جاهایی که حتما میروم قبرستان ها هستند.
نوشته های روی قبرها را میخوانم، اشعار گاهی تکان دهنده شان را، سن هایشان را.
برخی قبرها سنگ قبری کهنه و خراب دارند و برخی بیشتر به آنها رسیدگی شده.
برخی درجایی هستند که مردم زیاد عبور میکنند و پا روی آنها میگذارند و برخی برای خودشان دیوار و سقفی دارند که حتی آفتاب و باران هم نخورند.
شاید از بین همه آنها نتوان دو قبر را یافت که صاحبان آنها در زندگی شرایطی یکسان داشته باشند ولی حالا در کنار هم خوابیده اند.
بگذریم؛ این چیزها را خودتان بهتر از من میدانید.
موضوعی که توجهم را جلب کرده واژه ای است که تقریبا روی همه سنگ قبرها میتوان یافت:
"آرامگاه"
جایی که آرام هستند. جایی که کسانی که درآنجا قرار گرفته اند دیگر همیشه آرام هستند. بهتر بخواهیم موضوع را درک کنیم، قبر هایی که بر روی آنها عبارت "آرامگاه ابدی" حک شده بیشتر کمک کننده هستند.
چیزی که من به آن فکر میکنم این است که اگر وقتی کسی میمرد قرار است به این درجه نایل شود، درجه رفیع آرام بودن؛ پس در زندگی قرار نیست چنین اتفاقی برای ما بیفتد. حداقل به صورت دائمی قرار نیست.
یاد بیت شعری از کلیم کاشانی افتادم:
موجیم که آسودگی ما عدم ماست / ما زنده به آنیم که آرام نگیریم
و به راستی نیز چنین است. آرام گرفتن اگر بزرگ ترین خطای انسان در زندگی نباشد یکی از بزرگ ترین هاست. البته فرق است میان آرامش و آرام بودن. آرامش همراه با حس خوشبختی و رضایت مندی است، چیزهایی که در آینده بیشتر بررسی میکنیم ولی آرام بودن به معنای سکون و بی حرکت ماندن، به معنای کاری نکردن، به معنای عدم تغییر و شرایط یکسان مستمر است. این آفت زندگی است. همان چیزی است که شاید با عباراتی مثل comfort zone یا دایره امن و راحتی هم بشناسید. یا شاید به عنوان آفت روزمرگی.
ولی امروز نگاه دیگری به آن بیندازید. آرام بودن در زمان زنده بودن فقط از شما مرده متحرک میسازد!
از آخرین باری که در زندگی حرکتی کرده اید چقدر میگذرد؟ از آخرین باری که برنامه داشته اید؟ هدف داشته اید؟ چیزی برای رسیدن چیزی برای تغییر؟
اگر حال که این پست را مطالعه میکنید مرده متحرک نیستید صمیمانه به شما تبریک میگویم، چون شما دارید زندگی میکنید و طعم زندگی را لحظه به لحظه میچشید.
ولی اگر خود را جزء مردگان متحرک میدانید بهتر است زودتر دست به کار شوید. نیاز هم نیست دنیا را تغییر دهید! فقط کافی است کوچک ترین تغییری به وجود آورید و بعد آن را دنبال و تغییرات بعدی و بعدی. به همین سادگی.
جمعه خوبی داشته باشید. خدانگهدار