یکی از موضوعاتی که شاید پیش پا افتاده به نظر برسد ولی می تواند آسیب های عمیق روانی ایجاد کند، زندگی در فرهنگ و یا خانواده ای است که بیشتر حرف هایش را از طریق نیش و کنایه انتقال می دهد. این آفتِ روح خراش حتی به ادبیات کتبی و شفاهی نفوذ کرده و آدمهایی که در ارتباط فردی و اجتماعی اصلا آموزشی ندیده اند(که متاسفانه شامل اکثریت ما، من و شما، می شود)، برای ایجاد بیشترین زخم و آسیب در طرف مقابل خود به این سلاح کهن زخم زبان و کنایه روی می آورند. بارها شاهد بوده و تجربه کرده ام که افرادی با سطح حساسیت عاطفی بالاتر (که اتفاقا خلاف باور عامه کسانی هستند که قربان صدقه ها لقلقه زبانشان نیست و عواطف تصنعی به خرج نمی دهند)، تا سالها از عوارض این زخم ها به خود می پیچند. چه بسیار افرادی که شب ها را به دندان قروچه سر می کنند و یا در خلوت تنهایی خود با هجوم رنجی که از این کلمات تیز و غیر مستقیم برده اند دست و پنجه نرم می کنند.
بزرگترین مشکل در مقابله روانی با چنین فرهنگی، نامرئی و غیر مستقیم بودن آن است. جدای از کلامی که حاوی کنایه و زخم زبان است، ما بیشتر پیامها را با زبان بدن و حالات مان به یکدیگر انتقال می دهیم و دست گذاشتن روی نقطه ای که سبب رنج شده و توضیح منطقی آن به دیگری می تواند تقریبا غیر ممکن باشد.
برخی از راهکارهایی که به ذهن من می رسد از این قرار است:
اول اینکه شما دیوانه نشده اید و این زخم ها بسیار واقعی هستند. آگاهی از اینکه ما در این رنج تنها نیستیم گاهی خود بخشی از درمان است
دوم اینکه افراد و موقعیت هایی که منجر به این جراحات روانی می شود را صادقانه و دقیق و بدون تعارفات معمول (که خب مثلا مادرم است یا عمویم است یا...) شناسایی کنید.
سوم: اگر فرد یا موقعیت آسیب زا قابل حذف است، آگاهانه او را از زندگی خود کنار بگذارید. اگر این امکان به دلیل نزدیکی فرد وجود ندارد، باید به افزایش مرزهای روانی اقدام کنید. انرژی خود را روی محافظت از خود متمرکز کنید. خود را سربازی تصور کنید که با شمشیر و سپر بر مرز روان ایستاده اما به قصد دفاع
چهارم: روی سایه های خود عمیق تر شوید. مهاجم بیرونی و آسیب هایش هرچند واقعی می تواند نشانی از تغییری باشد که باید در درون رخ دهد. تمام راهکارهای بالا به نوعی بر همین شناخت درونی تاکید دارند.
در نهایت هیچیک از اینها نسخه همگانی نیست و هرکسی باید با آسیب ها به شیوه منحصر به خودش مواجه شود.
مریم طهماسبی
از کانال تلگرامی:
@cognosteam
@spirit_and_life
پروردگارا، بگذار امروز ذهنم را از تمام سموم و خودداوریها پاک سازم تا بتوانم با آرامش و عشق زندگی کنم..
بگذار عشقی که به خود دارم آنقدر قوی باشد، که دیگر هیچگاه خود را طرد نکنم، یا خوشبختی و آزادیِ فردیام را از بین نبرم
بگذار بی هیچ قضاوتی خود را دوست بدارم و بپذیرم، زیرا هنگامی که خودداوری میکنم، خودم را گناهکار مییابم و آنگاه است که میخواهم خودم را مجازات کنم..
دون میگوئل روئیز
@zendeegiesaleem
شبِ سال تحویل، اتفاقی برام رخ داد که زخمهام باز شد. درست زمانی که یک ساعت قبل از اون اولین هدفم نوشته بودم ریشهای کار کردن روی این درد بزرگ.
وَ
اگه بخوام امشب زنده بمونم فقط باید فکر کنم خدا منو دقیقا قرار داده توی مسیری که ازش خواستم کمکم کنه مسئله بزرگی که خیلی وقته درگیرشم رو حل کنم.
هیچ چیز طبق پیش بینیم پیش نرفت. امسال اونجوری که تصور کردم شروع نشد. همه چیز در عرض ده دقیقه اتفاق افتاد و من الان حس بیچارگی دارم.
فقط خودم میدونم تو چه باتلاقیام و فقط خودم میتونم به کمک خدا خودمو بالا بکشم.
سال نو رو پیشاپیش به همتون تبریک میگم. از ته قلبم امیدوارم هر بدیای ازم دیدین رو ببخشین. امیدوارم بدونین هیچکدوم از ته قلبم نبوده.
شاید دوران عید رو گم و گور بشم. احتمال خیلی زیاد نیستم. همهی اینا رو دارم با اشک مینویسم ولی از خدا میخوام شما یه لبخند واقعی بزنین. همین برای آروم گرفتن قلبم کافیه.
الان هم توی مسیر دارم پیش میرم. مصممتر از همیشه. چون حتی اگه خودم بخوام اون درد اجازه نمیده وایستم.
من از اون آدم نه کینهای دارم نه ناراحتی؛ حتی اگه منو سمی صدا کنه. اون آدم کسی بود که ضربهی آخر رو زد برای حرکت کردن این قطار به عمقِ وجودم.
اصلا نمیخوام خودم رو فرشته جلوه بدم. چون خودم به تک تک اشتباهاتم اشراف داشتم؛ اما از طرفی خودمم به خوبی به گذشته و سرگذشتی که داشتم آگاهم. پس خودم رو دیگه سرزنش نمیکنم و این بار با روی مهربانی و شفقت و همدردی با خودم رفتار میکنم. باشد که احترام و عشقی واقعی رو از درون خودم به خودم متولد کنم و به دنیای زندگیم بیارم.
نوشتم چون نوشتن همیشه مرهم بوده.
در این میان، خدا میدونه چقدر و چقدر از وجود فرشتهی زندگیم ممنونم که هنوزم کنارمه. منو میشنوه و درک میکنه و بعد خدا دلگرمیِ قلبمه. حدیث، عاشقتم:))
همونطور که در مقدمهی داستانم نوشتم،
و حدیث کسیِ که توی تاریکترین و تنهاترین لحظاتم درخشیده. از خدا خواستم بهترینش باشم و بمونیم برای هم:)
و همین.
ممنونم که خوندید🍀