زخمهایی که در طول زندگی بر روح ما می نشیند ، بالاخره روزی شفا می یابد، اما جای همه زخمها خوب نمی شود.
خیلی وقتها لازم است که جای زخمها را تماشا کنیم تا از یادمان نرود و دوباره در دام اشتباهات تکراری نیفتیم.
مثلا برای من یک اشتباه خیلی در زندگیم تکرار شد : محبت کردن خارج از ظرفیت به آدمها و بعد که از آنها ضربه خوردم دیدم که مقصر خودم بودم که متوجه ظرفیت پایین آنها نبودم.
حالا با داشتن زخمهای بی شمار هرجا دلم برای کسی می سوزد یا میخواهم لطف و محبتی به کسی کنم جای زخمم را می بینم و اول ظرفیت خودم رو بررسی میکنم که اگر او ضربه زد تحملش را دارم یا نه و بعد ظرفیت او را می بینم و با هزار بالا و پایین کردن تصمیم میگیرم کاری برای کسی بکنم یا نه!
خوب یا بد این روزها نسبت به خودم نهایت مراقبت و دلسوزی را دارم و نمیخواهم به کلکسیون زخمهایم زخم تازه ای اضافه شود !