نوشته های یک سفالگر طبیعتگرد
نوشته های یک سفالگر طبیعتگرد
خواندن ۱ دقیقه·۲۳ روز پیش

نه…

دوسه سال پیش بود که تازه فهمیدم در نه گفتن مشکل دارم . از آن زمان تا امروز خیلی تمرین کردم که به شرایطی که دلخواهم نیست راحت نه بگم . اوایل با هزار عذر و بهانه نه می گفتم و بعد هم عذاب وجدان می گرفتم . اما الان مثل آب خوردن نه میگم و خیلی هم راحتم . وقتی معاشرت با کسی رو دوست ندارم به هزار دلیل یا اصلا حتی بی دلیل راحت درخواست دوستی‌ش رو رد میکنم . یا اگر حس کنم نزدیک شدن به کسی به آرامشم آسیب می زنه راحت نه میگم و دور می مونم . حتی به نزدیکترین افراد زندگیم هم نه میگم و با اینکه ممکنه ناراحت بشن اما روی موضعم می مونم .

نه گفتن شاید سخت باشه و ازون بدتر نه شنیدن ؛ اما این کلمه دوحرفی رمز آرامشه در زندگی .

عزیزانم نه بگین هرجا نمیتونید ، نمیخواید ، نباید و….

این نه هایی که به وقتش نگین یه جایی یقه تونو می گیره و تو زندگی احساس باخت و خفگی بهتون میده .

در عین حال که نه میگین تمرین کنین که نه هم بشنوین . هیچ اشکالی نداره کسی درخواست ما رو رد کنه ، این یعنی بلوغ ؛ یعنی شرایطشو نداشته ، یعنی اصلا دلش نخواسته و ناراحتیم نداره .

دو سه تا آدم تو زندگیم بودن که منو مینداختن تو شرایطی که نتونم نه بگم و خوشبختانه امروز اونها هم کلی نه از من شنیدن و خلاص😎


نه گفتناعتماد به نفسنهقدرت نه گفتنروانشناسی
من دهه شصتیم؛ لیسانسم مهندسی کامپیوتره ،۵ سال فریلنسر بودم و ۱۰ سال کارمند و ۵ساله که سفالگرم. اینجا میخوام راحت و بی نقاب بنویسم؛ پیج اینستام: parnian.travel
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید