من دهه شصتیم😉 لیسانسم مهندسی کامپیوتره ،۵ سال فریلنسر بودم و ۱۰ سال کارمند و ۳ساله که سفالگرم. اینجا میخوام راحت و بی نقاب از خودم بنویسم .
چند شکست دیگر مانده تا موفقیت ؟
گاهی بعد از گذشت زمان، به مسیر موفقیتهای کوچک و بزرگم در زندگی فکر می کنم و می بینم این موفقیتها پر از شکستهای کوچک و بزرگ بوده اند. کمی بالغانه تر کهنگاهمی کنم میفهمم ، آن شکستها با همه تلخیهایشان انگار پله های موفقیتم شدند. چون از هر شکست درسی آموختم و دوباره بلند شدم. راستش بعضی وقتها آدم انقدر شکست میخورد که امیدش را برای به پایان بردن مبارزه از دست می دهد . اما این شکستهای در هم کوبنده هم روزی پله یکی از موفقیتها خواهد بود اگر از آن شکست ، بیشتر از آنکه برنجیم درس بگیریم.
با این نگاه شکست پله موفقیت است و ما نباید از رنجهای آن فرار کنیم ! همیشه هنگام زمینخوردن با صدای بلند از قلبم می پرسم :
«چند شکست دیگر مانده تا موفقیت ؟ »

زندگی در دنیا ماهیتش سختی و رنج است و رنجیدن از مشکلات شبیه آن است که هنگام رانندگی کردن از حضور هر مانعی که باعث ترمز کردن ما می شود ناراحت شویم ! در حالیکه هنر رانندگی یعنی عبور به سلامت از میان موانع خیابان و رسیدن به مقصد!
هنر زندگی هم شاید همین است که از موانع زندگی به سلامتی عبور کنیم و به مقصد که عاقبت بخیری و موفقیت و سعادت است برسیم .
نکته دیگر اینکه، ممکن است هنگام رسیدن به پله اخر که هدف ماست آنقدر خسته و شکسته باشیم که لذتی از آن موفقیت نبریم . من این حالت را خیلی زیاد تحربه کرده ام. اما بعد از گذشت زمان فهمیده ام لذت واقعی ، رسیدن به هدف نبوده بلکه لذت اصلی، رشد و تکاملم در مسیر هدف بوده است و این نوع نگاه باعث می شود در زندگی دیگر با تلاطمها و طوفانها دچار ناامیدی و یاس و خستگی نشوم .
سعی میکنم در زندگی انسان مبارز و خستگی ناپذیری باشم و در راه رسیدن به اهدافم تسلیم نشوم و در عین حال هدفم آن است که آنقدر نرم و منعطف باشم که هیچ فشاری مرا نتواند بشکند ، میخواهم نرم و سرسخت باشم ! و این هدف را خیلی به خودم نزدیک می بینم !!!

مطلبی دیگر از این نویسنده
چگونه طبیعتگرد شدم
مطلبی دیگر در همین موضوع
دوستت دارم به شرطی که.....
بر اساس علایق شما
5 \ 5