پارسا نورانی
پارسا نورانی
خواندن ۲ دقیقه·۸ ماه پیش

بادخیز!

کبریت دوم هم شکست.

"کاش فندکم را از اتاق کناری آورده بودم."

کبریت سوم هم نرم بود ولی آتش کم‌جانی گرفت و بوی گوگرد مشامش را پر کرد.

صدای سوز سیگار با سوت باد هم‌رنگ گشته بود و ریتم باران سمفونی را کامل می‌کرد.

شامگاه پاییزی سرد و بارانی بود.

"آتوسا! به نظرت چرا امسال اینقدر بی‌برکت بود؟ نه آنقدر بارید که بتوان گفت پاییز است و نه آنقدر تابید که بشاید بهار نامیدش. تنها وزید."

کام آرامی گرفت و تا آن را فرو دهد جواب آمد:

"نمی‌دونم. چرا اینقدر ادبی صحبت می‌کنی؟"

انگار که یکه خورده باشد، دود در گلویش چسبید و سرفه کرد.

"خب کمتر بکش خفه کردی خودتو!"

آتوسا دانشجوی ارشد بود، صد و شصت سانت قد داشت و طبق گفته‌ی اطرافیانش اگر یک وعده‌ی غذایی را پشت گوش می‌انداخت احتمالاً از سوء تغذیه می‌مرد. موهای لخت مشکی داشت و فقط انگشت‌های پایش را لاک می‌زد.

"با توام کسری! میشه پنجره رو ببندی؟ یخ زدم."

"الان تموم میشه."

کام آخر را گرفت و با یک ضربه ته‌سیگار را داخل کوچه پرت کرد.

"زیرسیگاریو هم واسه عمه‌م گرفتیم. خب ننداز تو کوچه. میفته رو کلهی یه بنده خدایی."

پنجره را بست و رفت زیر پتو.

"حداقل این آخریو نمی‌کشیدی، الان تشک و ملحفه‌ها همه بوی سیگار می‌گیرن."

"فردا عوضشون می‌کنم"

"خب منم نمی‌خوام قبل خواب بوی سیگار تو دماغم باشه."

کسری پتو را روی سرش کشید و نفس عمیقی بیرون داد که البته بلافاصله دهانش را بست تا بوی سیگار زیر پتو نپیچد.

"امروز چند خط دیگه نوشتی؟ کتابتو تموم کردی؟ پس کی معروف می‌شی پولدار شیم کسری؟"

باد می‌وزید و پنجره را می‌لرزاند.

"از اولم نباید اینجا رو اجاره می‌کردیم. نگاه کن پنجره چطوری می‌لرزه. من نمی‌تونم شبا بخوابم. تو هم که غلت می‌زنی. کلاً صبحا سردرد و کمردرد دارم..."

"آتوسا جان من، قربون شکلت برم، بخواب"

شاید در وزیدن باد اعتراضی جایز نباشد. به هر روی باد است و وزیدن در ذاتش اما یک فعل دستوری پنج حرفی می‌تواند کن‌فیکون کند بی‌آنکه بتوان مدعی شد در ذاتش است.

گریه‌اش گرفت. با تندی رویش را از کسری چرخاند و سرش را در بالش فرو کرد.

شاید فردا صبح که از خواب بیدار می‌شدند، شب قبل مثل یک رویا فراموش می‌شد.

شاید فردا که از خواب بیدار می‌شدند، هوا صاف و آفتابی بود.

داستان کوتاه
«کودک» زندگی به روایت شخصیت‌هایی دیگر
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید