Parya
Parya
خواندن ۱ دقیقه·۲ سال پیش

« خدا »

دیشب با خدا دعوایم شــــد…

باهم قهر کردیم ، فکر کردم دیگر مرا دوست ندارد

رفتم گوشه‌ای نشستم ، تمام وجودم را با اشک بیرون ریختم و خوابم برد…

صبح که شد بیدار شدم ، مادرم گفت؛

نمیدانی از دیشب تا صبح چه بارانی می‌آمد.?


^^^^^^^

خدایاا میشنوی صدامو؟! حواست بهم هست؟!

مگه من کیو دارم تو این دنیای در اندشت بی رحم!

الهی رو بر نگردان از من…


خداباراناشک
‘’ویرگول حیاط خلوتِ حیاتِ شلوغ و پر تلاطمِ منه…’’
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید