پونه
پونه
خواندن ۱ دقیقه·۴ ماه پیش

آغوشِ ضریح‌ت..!

از وقتی که اسمی از ضریح و زیارت امد؛ به یاد توام..سر نماز انقدر می‌گریم تا دعوت‌نامه ام را صادر کنی..انقدر می‌گریم که دستانت را برای آغوش و حاجت هایم باز کنی.

سال پیش که برایت در صف،ضریح بودم..بی اختیار برایت گریه می‌کردم. اشک ها حس سبکی می‌داد!

انشاالله که بوی تربت حرم و حس حال بارونی و پاک ضریح،قسمت همه بشه!

مریض ها شفا پیدا کنن و هرکس به حاجت قلبی‌ش برسه..

امسال؛پنجشنبه همین هفته،عازم آغوش عباعبدالله؛تو راه عراق هستم.

حلال کنید.


واقعیتش قبل از زیارت اقا،یعنی سال پیش..زیاد بهشون وابسته نبودم و تاحالا براشون گریه نکرده بودم،محرم امسال باعث شد که درموردشون تحقیق کنم و قصه هایی که ازشون شنیدم؛واقعا اشک برای نشون دادن غمشون کافی نیست!
از وقتی که چشمم به ضریح و گنبد افتاد،انگار همه چیز یهو از روی جسمم برداشته بشه..روحم محکم ضریح و بقل کرد..
سال پیش انقدر دلگیر بودم وغم داشتم که حتی موقع برگشت..خیلی گریه کردم که دلتنگت می‌شم..بدون ضریحی چطوری زندگی کنم؟
خلاصه خداروشکر تونستم به همراه ذکر یاحسین تا حالا زنده بمونم..

این حسین کیست که همه ی عالم دیوانه‌ی اوست؟!
آغوش
زنده‌ام هرچه زدی تیغ به شریان نرسید!
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید