رابو·۳ ماه پیشجنگاو از زندگیاش میگوید؛ از روزهایی که او را اینگونه اندوهگین کرده است.او مدتی را در زادگاه اش ،پروان سپری کرده و سالهای حاکمیت طالبان ر…
رابو·۳ ماه پیشداستانی تلخ اما واقعی.سودابه از گذشتههایش میگوید.از روزهایی که چون سکوتی طاقت فرسا و آسمانی خالی او را اندوهگین کرده است.اورا درحالی می یابم که موهای شقیقه اش س…
رابو·۴ ماه پیشمن یک زن هستم.من یک زن هستم .همچون ریشه های درخت بی نام و تنها. چون لبخندی ساده لوحانه با تمام فشارها به دیدار آرزوی واژه های، ساده فریب می روم.سهم من از…