مآهی!
مآهی!
خواندن ۱ دقیقه·۵ ماه پیش

•تن دار های بدعهد•

میخواهم پروازی داشته باشم به ناکجا آباد!

به آن آبادی که زیباتر از دنیای آدمیان باشد!

من غصه ای به دل از این تن دارها ندارم؛اما نمیتوانم بمانم و به هم ظلم کردنشان را ناظر باشم.

آن بدی کردن و دل شکستن هارا آن هم از روی حرصْ!

نمیخواهم همینطور در گوشه ای منزوی شوم؛درحالیکه میدانم روزی مثل آنها خواهم شد. "یا شایدهم شده ام؟! نمیدانم"

میخواهم دور شوم،خلاص شوم،پایان یابم!

به دور دست ها پناه ببرم!مشکل من اعتماد است؛قضاوت است؛و در نقطه ای قرار گرفتم که بی اعتمادی و قضاوت شدن موج میزند،وچه دردناک است که میدانی خودهم از فاعلان این کار هایی!

من دیگر از ناروالی این دنیا نمی نالم!

از بی وفایی روزگار نمی نالم!

از انسان هایی می نالم که یکی بودنشان را از یاد برده اند؛از این جماعت حُزن پذیر می نالم!

من از آن مایع داری می نالم که برای همجنس تنگ دست خود هیچ نکرد!

از آن عشق بدرقه شده ای که با رفتنش همه را به جان هم انداخت می نالم!

اما که بود! که بود که آن دوستی پاک را فراری داد و کینه را آورد،کدامان بودند که مهربانی را از یاد ها محو کرده اند و به استقبال بدی رفته اند؟!

ما بودیم! آری همین ما،همین خودمان بودیم.

همین انسان های نااهل بودند!

ما هیچ کداممان آدمیت را نفهمیدیم؛چون از یه جایی به بعد دیگر یادمان ندادند!


•خاک خورده ایم دست نزده مانده ایم!

•امید را میخواهیم اما هنوز خوابیده ایم؟

•پرواز باید کرد ازیاد برده ایم این را!

•بر تخت های غم نشسته ایم اما ندیده ایم این را!



...
...


پ. ن:پروف و عوض کردم گمم نکنید!

پ. ن۲:تو فکر اینم اسممو عوض کنم بزارمMahii چون به اسم خودمم مرتبط هست،نظرتون چیه؟













































دلقضاوتmahii اسمآبادی زیباترآدمیان غصه‌ای
دلتنگی برای گرگ جانِ زمستان!
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید