دختر تپلی مثل برگ گلی
از شیرین زبونی رقیب بلبلی
دلمو خون می کنی مرا عذابم میدی
تو به جز مهر و وفا مگر ز من چه دیدی
من به جز عشق تو عشق دگر نداشتم
که اینجوری مرارنج و عذابم میدی
گذشتی از عشق من چرا به این سادگی
برای تو تموم شد قصه ی دلدادگی
قد و بالای قشنگت می کنه صد بازی
با دل خون شده ی من کی دگر همرازی
تو پری چهره ی مصری من غلامت یارم
بگو من سجده کنم که خدای نازی
بی تو دو چشمون من به راهه به راهه
بی تو روزگار من سیاهه سیاهه
وقتی ز پیشم میری دل من می گیره
نرو شکستن دل گناهه گناهه