که
جان
را
فرشِ
مادر
میتوان
کرد...❤️
- مولانا
مادر ای زیباترین آفریده ی هستی و قشنگترین سروده ی مهر خدا...
تو را با کدامین کلمات، کدامین جمله ها و کدامین وصف ها توصیف کنم هنگامی که وصف ناپذیر هستی و کلمات در برابر عظمت بی حد و اندازه ی وجود نازت قد خم میکنند و سر تعظیم فرود می آوردند ...
ای فرشته ی زمینی، ای تمام داشته و دارایی ام.
ای گل سرسبد دستچین های یاس و سنبل و یاسمن .
ای لبخند آسمان، ای نور سرزمین ...
ببین خورشید هر روز برای دیدن رخسارِ پری چهرِ تو طلوع میکند و ماه هر شب به دور تو میچرخد.
ای وجود بخشِ من، ای روح افزای من.
صبر که میکنی، موج های ساحل هم از تو فرمان خاموشی میگیرند،
اشک که میریزی، ابرها به تلاطم می افتند.
چشمان درخشانت منبع و منشا نورگیری ستارگان افلاک هستند.
دریایِ زلف پریشانت، دلیلی بر ادامه و بقاست.
مادرم، مادر جانِ جانانِ من، روحِ دمیده ی تنم، ای تمام خواهشم، ای معلمِ اولِ من، ای نورِ دو دیده ام، برقِ چشمانم، ای پاک ترین و صاف ترین و زلال ترین نغمه ی پیچیده شده در آهنگ روزگار.
ای فداکارِ بی چشمداشت و ای منور ترین تابش گیتی. از تو چه بگویم وقتی زبانم قاصر است هنگامی که همان قلبی که تو به من بخشیدی، مجنون وار برایت به طپش در می آید!
دستان همیشه نوازشگر، ای امن ترین آغوش جهان، صاحب بی نظیرترین خنده ها، بی منت ترین زحمات و اسوه ی من در اخلاق. کاش مانند تو باشم، تویی که دائما در تکاپوی مقلدِ حضرت زهرا شدن هستی. تویی که مانند او، مملو از عفت و حیا و پاکدامنی هستی.
هنوز هم هر زمان از من بپرسند که مادرت را در یک واژه چه معنا میکنی، بی درنگ پاسخ خواهم داد: صبر!
به راستی که این حجم از لطافت و بردباری و نرم خویی از کجا جاری میشود؟ اینهمه خوبی چگونه در دلت جا میشود؟ دانشمندان هنوز با قلب بینهایت بی کران تو آشنا نشده اند، واِلّا تا به الان بزرگترین اقیانوسِ شناخته شده ی جهان، منتسب به قلب تو بود.
جذابِ من، وقتی که ساده و دوست داشتنی به دستان خداوند بی هیچ لوازمی آرایش شده ای.
وقتی دنیایم بر مدار تو میچرخد و وقتی نباشی، باور کن که من نیستم.
با دیدنِ هر تار مویی که از تو سفید میشود، تار موی من نیز سپید میشود.
چراغِ خانه همیشه با حضور شما روشن میشود. و تنور زندگی با تشعشع شما مشتعل ...
با آنکه بسیار از تو آموختم، حتی همین کلماتِ نوشته شده را، حتی چگونه راه رفتن را، الفبای چگونه زیستن و چگونه انسان بودن را،
بیا و قولی بده؛ ...هرگز به من چگونه زیستن بی خودت را نیاموز که غیر ممکن است.
دنیایِ کوچکِ دخترانه ام با وجودِ داشتن مادری نرم از گلبرگ های گل سرخ چون تو، تحمل پذیر میشود.
میدانی که اگر پشتم نباشی در دشواری ها و ناملایمات زندگی چه ساده از پا در می آیم.
تو بزرگترین نعمتی هستی که خداوند به من عطا کرده است.
من هرچه دارم، از دعایِ خیر تو دارم.
بودنت را میلیارد ها بار شکر.
یک روز که نه، هر روز در تقویمِ دلم روزِ مادر است.
کاش لایق مهرِ بی بدیلت باشم، کاش بتوانم شمه ای از الطافت را جبران کنم؛ چنان یک دانه ی شن در شن زار.
بمان، تا بمانم ...
دیوانه وار با بند بند وجودم، با تک تک دم و باز دم نفسهایم، با خونِ جاری در رگهایم،
تو را میپرستم.
دوستت دارم ای مقدس ترین زاده ی نور❤🫂🌱
مادرم حرفی بزن که تشنه لالایی ام
من که جان میدم برایت همدم تنهایی ام
من همیشه کودکم آغوش تو جای من است
من اگر خوبم دعایت پشت دنیای من است
بوسه بر دستان گرمت میزنم شاه دلم
با حضورت خانه روشن میشود ماه دلم
هرچه میخواهد دلم پیش تو پیدا میشود
این همه خوبی چه جوری در دلت جا میشود
مادر همه جان و تنم _شوق نفس کشیدنم
به موی تو قسم تویی دلیل زنده بودنم
مادرم سنگ صبور بی قراری های من
مرهمی بر زخمها های این دل تنهای من
مادرم دور تو میگردم عبادت میکنم
مادرم جای خودش، عشقم صدایت میکنم
مادرم جانم فدای چهره معصوم تو
هرچه میخواهی بگو من نه نمیگویم به تو