ویرگول
ورودثبت نام
خودنویس
خودنویسچیزهایی که همه تجربه می‌کنیم ولی کسی راجع بهشون نمیگه. با چاشنی روانشناسی! ایمیل: khodnevis9583@gmail.com
خودنویس
خودنویس
خواندن ۳ دقیقه·۳ ماه پیش

انکار : مهمترین مکانیزم دفاعی

کسی که خوابیده بیدار میشه اما کسی که خودش رو زده به خواب نه. اونی که خودش خودش رو خواب کرده چی؟! اونی که خودش تصمیم گرفته بخوابه و حالا واقعا خوابش برده چی؟

دقت کردین آدمها چه راحت باور میکنن؟ آدمها دروغی که مدام میگن رو باور میکنن. آدمها دروغی که به خودشون میگن رو به مرور باور میکنن. در این دنیا چیزی نیست که آدم همیشه مطمئن باشه که هیچ وقت باورش نمیکنه.

حالا اصلا چی میشه که ما میریم به خواب خرگوشی؟ چی میشه که ما خودمون خودمون رو خواب میکنیم؟ اصلا مگه میشه آدم بخواد خودش خودش رو گول بزنه؟ همون موقعی که میبینیم طرف دوستمون نداره و میمونیم. همون موقعی که میبینیم شکست خوردیم و بازم تو همون شکست میمونیم.

مکانیزم دفاعی روانی

گلبول های سفید که فقط برای بدن نیست! شما فکر کردین روان ما سیستم ایمنی نداره؟ یه سیستم ناخودآگاه هست که باعث میشه رنج ما در مواجهه با اتفاق های تلخ، منجر به سکته یا دق کردنمون نشه.

این سیستم یه مجموعه ست که من امروز میخوام به یکی از اجزای اون مجموعه بپردازم: انکار

انکار همون جاییه که باورمون نمیشه. همون جایی که میبینیم و باور نمیکنیم. همون جایی که میشنویم و باور نمیکنیم. همون جایی که منتظریم اونی که رفته برگرده و فال پشت فال میگیریم که بهمون بگه: هی! فلانی رو میگی؟! فلانی قراره سه وعده ی دیگه برگرده ها!

همون جایی که عزیزمون فوت کرده و ما دست به لباسهای کمدش نمیزنیم.

همون جایی که از چت جی بی تی میپرسیم: فلانی این رفتار رو کرده، ممکنه منظوری نداشته؟!

کی انکار کردنمون تموم میشه؟

تا حالا به این فکر نکرده بودم که انکار کردن چقدر میتونه خطرناک باشه. انگار قدیمی ها یه چیزی میدونستن که وقتی میدیدن کسی که عزادار شده از موقع شنیدن خبر هیچ گریه ای نکرده یکی میزدن تو گوشش! اونا میخواستن تلنگری به فرد بزنن تا بعدها آسیب های شدیدتری نبینه.

راستش جواب این سوال خیلی به عوامل مختلفی بستگی داره. زمان میتونه نقش حیاتی ای رو بازی کنه اما جدای اون، معمولا عوامل محیطی تاثیر به سزایی رو ما میذارن. مثلا در مورد از دنیا رفتن یه آدم، هیچی اندازه ی مراسم خاکسپاری و یا سر مزارش رفتن نمیتونه به ما کمک کنه.

در مورد قطع رابطه ها معمولا اینکه اون آدم توی رابطه ی جدیدی رفته خیلی وقتها به ما تلنگر میزنه اما به طور کلی اون چیزی که من از تجربه های شخصیم یاد گرفتم اینه که یه نقطه ای هست که ما اگر خودمون خودمون رو بهش برسونیم، درد کمتری خواهیم کشید. شاید دردش خیلی کمتر نباشه اما خب تا یه حدی کمتره.

این چیزی که میخوام بهتون بگم در مورد غم فوت عزیزی نیست ها. در مورد روابط و قطع رابطه های عاطفیه.

درد کمتری کشیدن با کنار گذاشتن انکار

وقتی این توی ذهنتونه که «فلانی قطعا بر میگرده» یا «ما قطعا به هم بر میگردیم» گوشه ی ذهنتون این رو داشته باشین: «شاید بر نگرده ها... شاید واقعا این پایان مسیر ما بود»

مطمئن باشین که پذیرش شما یه روزه نخواهد بود اما حقیقت اینه که یه وقتایی حقیقت عین سیلی میخوره تو گوشمون. اون موقع ست که دردش از تصورمون بیشتر خواهد بود. من میدونم که پشت انکار پناه گرفتن ما رو از اجبار درد کشیدن دور میکنه حتی موقتا. میدونم که یه وقتایی تصور اینکه واقعا این نقطه، نقطه ی پایان ماجرا بود دردناکه چه برسه به قبول کردنش

اما

وقتی خودمون جرعه جرعه تلخی رو مینوشیم، تحملش از یک جا سر کشیدن تلخی راحت تر خواهد بود.

نظر شما چیه؟ مرور زمان چقدر به بیرون اومدن از انکار کمک میکنه؟

روانشناسیسوگانکاررابطهشکست عشقی
۱۶
۷
خودنویس
خودنویس
چیزهایی که همه تجربه می‌کنیم ولی کسی راجع بهشون نمیگه. با چاشنی روانشناسی! ایمیل: khodnevis9583@gmail.com
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید