
پرداکت منیجر (Product Manager) بودن، رویاییه که خیلیها دنبالش هستن. یه شغل هیجانانگیز با مسئولیتهای بزرگ؛ از تعامل با تیمهای مختلف گرفته تا تصمیمگیری برای ویژگیهای اصلی یک محصول. اما برای من، این فقط یه شغل نیست؛ یه مسیر رشده.
راستش رو بخوای، من هنوز یه PM حرفهای نیستم. حتی سابقه کاری رسمی هم ندارم.
ولی چیزی که دارم، یه اشتیاق واقعیه به یادگیری، تجربه و ساختن.
من یه جوون ۲۰ سالهام که تصمیم گرفته توی این مسیر قدم بذاره؛ با همه سختیها، با همه سؤالها و با کلی چیزهایی که هنوز نمیدونه!
توی این مقاله قراره درباره ۵ مهارتی بگم که دارم یاد میگیرم تا خودم رو برای نقش Product Manager آماده کنم.
مهارتهایی که شاید به کار تو هم بیاد، اگه مثل من تازه اول راهی...

یکی از چیزهایی که خیلی زود فهمیدم اینه که کاربرها همیشه نمیتونن دقیقاً بگن چی میخوان. شاید یه چیزی بگن، ولی واقعاً یه چیز دیگه لازم داشته باشن.
مثلاً ممکنه کاربری بگه:
«این صفحه خیلی شلوغه، نمیتونم راحت پیداش کنم.»
در ظاهر شاید فکر کنی مشکل از دیزاینه. ولی اگه دقیقتر نگاه کنی، ممکنه مشکل از نامگذاری بخشها یا حتی ساختار کلی اطلاعات باشه.
🔍 من دارم تمرین میکنم که فقط به «حرف» کاربر گوش ندم، بلکه به «نیاز پنهان» پشت حرفاش دقت کنم.
اما این چطور ممکنه؟
دارم یاد میگیرم که PM خوب بودن یعنی خوب دیدن، خوب شنیدن، و بهتر از همه، خوب فهمیدن.
اوایل مسیرم، خیلی درگیر جزئیات میشدم. مثلاً فقط روی ظاهر یک دکمه یا اینکه کدوم فونت بهتره تمرکز میکردم. اما کمکم دارم یاد میگیرم که یه Product Manager باید بتونه از بالا نگاه کنه. باید ببینه این دکمه کجای داستان کل محصول قرار میگیره و چه تاثیری روی تجربه نهایی کاربر داره.
📌 تفکر سیستمی یعنی:
پس با وجود این موضوع دارم تمرین میکنم که سوالای بزرگتری از خودم بپرسم. مثلا:
محصول (Product) فقط یه اپ یا وبسایت نیست؛ یه اکوسیستمه. و من دارم یاد میگیرم نقشه این اکوسیستم رو بخونم.

اگه یه چیزی رو تو این مدت خوب فهمیده باشم، اینه که دنیای محصول (Product) هیچوقت توقف نداره. هر روز یه ابزار جدید میاد، یه متد جدید ترند میشه، یا یه شرکت یه تصمیم عجیب میگیره که همه رو به فکر میندازه.
🎯 برای همین دارم خودم رو عادت میدم به یادگیری همیشگی. نه فقط توی دوره و کتاب، بلکه از آدمها، تجربهها، حتی شکستها.
مثلاً:
هر روز که یه چیز جدید یاد میگیرم، حس میکنم یه قدم دیگه به اون نسخه بهتر از خودم نزدیکتر شدم.
مهم نیست چقدر تجربه داری، مهم اینه که چقدر تشنهی یادگیریای.
آمادهای بریم سراغ مهارت چهارم؟ اونم یکی از مهمترین چیزهاییه که PMها همیشه باهاش درگیرن: نوشتن و ارتباط شفاف 💬🧠
بزن بریم.
بیشتر مردم فکر میکنن کار PM فقط جلسه گذاشتن و تصمیم گرفتنه؛ اما واقعیت اینه که نیمی از کار، نوشتن و واضح فکر کردنه. اگه نتونی حرفتو درست بزنی، یعنی نمیتونی تیمتو جلو ببری.
من دارم تمرین میکنم که:
حتی همین مقاله هم برای منه یه جور تمرینه برای بهتر فکر کردن، بهتر بیان کردن.
🧠 چیزی که فهمیدم اینه:
هر چقدر واضحتر بنویسی، اختلافات کمتر میشه، تصمیمگیری سریعتر میشه، و تیم با اعتماد بیشتری جلو میره.
از مستند کردن فیچر گرفته تا نوشتن یک ایمیل خوب، PM باید بلد باشه که «ارتباط» رو بسازه، نگه داره و گسترش بده.

راستش این مهارتو تو هیچ دوره آنلاینی یاد نمیدن. نه تو کورسرا، نه تو یودمی، نه تو مقالههای ترند. اینو زندگی یادم داده ولی منم توی استفاده و یاد گرفتن این مقداری ضعیف هستم.
وقتی دنبال اولین تجربه کارآموزی بودم، کلی ایمیل زدم، کلی فرم پر کردم، کلی منتظر موندم... ولی خبری نشد.
اگه بخوام صادق باشم، چند بار واقعاً دلسرد شدم. با خودم گفتم شاید این مسیر برای من نیست. ولی بعد فهمیدم این هم بخشی از بازیه.
🎯 دارم یاد میگیرم:
پی ام (PM) بودن فقط مهارت فنی و بیزینسی نیست؛ یه جور طرز فکره. یه ذهنیه که بلده ادامه بده، حتی وقتی مسیر سخت میشه.
و من دارم یاد میگیرم با همین ذهنیت پیش برم. با صبر، با پیگیری، و با باور به اینکه بالاخره به اونجایی که باید، میرسم.
شاید تجربهای توی شرکتهای بزرگ نداشته باشم، شاید هنوز توی لینکدین ننوشته باشم “Product Manager @...”،
ولی هر روز دارم یه قدم جلوتر میرم. با خوندن، با نوشتن، با فکر کردن، با تمرین کردن…
و این مقاله، فقط یه ثبت ساده از این مسیر نیست؛ یه جور تعهد به خودمه. یه نشونه از اینکه جدیام، و این مسیر رو دارم میرم، حتی از صفر واقعی.
اگر تو هم مثل من تازه اول راهی، بدون که تنها نیستی. بیا این مسیر رو با هم بسازیم.
اگه تجربهای یا منبع خوبی داشتی که بهت کمک کرد، خوشحال میشم بهم بگی یا برام کامنت بذاری.