Ree
Ree
خواندن ۱ دقیقه·۴ سال پیش

میل

میل به فروپاشی دارم

میل به فرار از فکر و حس

میل به واگذاری خود

واگذاری در زمان و مکان

و تحمیلی با پوسته‌‌ای از بی‌مسئولیتی رهاگونه

تحمیل زمان و مکان و جسم و بودن

خودِ وامانده

گاهی دم می‌زند

سَرَک می‌کشد

جرعه‌ای از هوا می‌جوید

اما من به سویِ دیگرم

به سوی ریزش

و نه سازشش

به سوی در خودواماندگی

با فرار از خود

و یک فراری

به دنبال پناه هست

و پناهی نیست

پناه تویی

امن تویی

همان که واگذاشتی‌اش.


خودمیلکج شدن به سمت چیزیابزار فرار
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید