mohammad mokhtari·۷ ماه پیشدروازهشهری نبود دروزاه ای در وسط شهر با دو نگهبان تنومند مراقبت می شد، نزدیک شدم دیدم چشمانشان سرخ و دستانشان از شدت خشم سیاه شده بود. با اشاره م…
Mah·۱ سال پیشپراکنده ها (۱)تو آینه به خودم نگاه میکنم؛ سعی میکنم این بار به جای نگاه دیگران رو چشم های خودم تمرکز کنم؛ ولی چشمای خودم چی میگه؟ سعی دارم بفهمم اما فهمی…
ابراهیم نجاتی·۱ سال پیشتغییر در سیستمما اگر انسان روشن و مطلعی باشیم، گاهی متوجه نقص هایی در سیستم ها و مجموعه هایی که در آن قرار داریم ، می شویم. صِرف همین اتفاق هم کار بزرگی.…
ن ·۱ سال پیشبسم الله الرحمن الرحیمچشمانم را بستم و باز کردم. منتظرم. اما نمیدانم برای چه! شاید هم میدانم ولی نه آن دانستنی که آسان در خیالم پرواز کند و نگاهِ خیالم را به خ…
حسین اصفهانی·۲ سال پیشتنها ، من-از قیاس کردن خودم با همه کس و همه چیز و دارایی های شخصیتی و مالی و خانوادگی و فکری دیگران خسته ام.دلخواه آنم که در ها را به روی خود ببندم…