Ree·۳ سال پیشHopeLoving someone makes you miserable, it makes you feel a joyful kind of pain, makes you hurt.But it dresses like,and it smells like,and if y…
Ree·۳ سال پیشA girl who got ran overA girl was to praise feelings;One day, she felt really sad, so she clung to the sorrow and got drunk on every drop, on each tear.She didn’t…
Ree·۴ سال پیشصمیمیصمیمیت از راه انجامانجام فعالیت مشترک و یا یک انجام ندادن مشترکبدون وساطت کلامانجام سکوتتقسیم بار سکوتضرب لذت سکوتسکوت را زیستنلحن سکوتسکو…
Ree·۴ سال پیشصوَر بیقراریابروهایی که با هم زاویه حاده می سازندچشم هایی که دودو می زننپاهایی که مثل پاندول جلو و عقب میرندندان هایی که به لبها کشیده می شوندحرکات مت…
Ree·۴ سال پیشمیلمیل به فروپاشی دارممیل به فرار از فکر و حسمیل به واگذاری خودواگذاری در زمان و مکانو تحمیلی با پوستهای از بیمسئولیتی رهاگونهتحمیل زمان و…
Ree·۵ سال پیشصَرفِ آویختنمن بر گردن او [چنگ] میآویختم و او بر من.به خود آمدیمو دیدیم که دیر زمانیست که نفسمان بریده و خودی باقی نمانده.فاصله میگیریم که نفس کشیدن…
Ree·۵ سال پیشTo yearn forOh and how we yearn for the non-existent originality...like missing the first brick, and wondering what you’re doing in this hovering build…
Ree·۵ سال پیشEffortlessnessI think it’s ironic the way we “try” to be ourselves, while this should be one of the easiest forms of being...Cause to be one’s self has n…
Ree·۵ سال پیشبیمارییکم از زندگیم که واسش گفتم، که چی شد و چه گذشت، حرفمو قطع کرد و گفت:«جالبه، تو منو یاد حرف یه نفر میندازی که میگفت در میان نابینایان، بینا…
Ree·۵ سال پیشبرای منبرای مننفس کشیدن، بیرون آوردن کلمات فراموششده از حبس استاگر که پیدا شوند...که مرزهای حبس من وسیعتر از وَجَب کردنهایم بودباید بیرون زد ب…