تعریف اعتماد به نفس و عزت نفس
اعتماد به نفس یک ظرفیت است که به آدم توانایی می دهد در شرایط مبهم و دشوار اقدام موثر انجام دهد بدون ترس از چالش هایی که آن اقدام ممکن است برای شخص یا دیگران در برداشته باشد. بنابراین اعتماد به نفس بر توانمندی تکیه دارد.
در این تعریف باید مشخص کنیم که اعتماد به نفس با عزت نفس متفاوت است و دو اصطلاح با دو تعریف و کارکردهای متفاوت هستند.
عزت به نفس به این معنا است که انسان خود را ارزشمند و توانمند بداند و این دو احساس ارزشمندی و توانمدی را توام داشته باشد. عزت نفس فراتر از اعتماد به نفس می باشد و با چارچوب های بنیادی نگرش شخص و معنایی که برای زندگی خود در نظر گرفته در ارتباط است.
اعتماد به نفس دارای زیر مجموعه هم می باشد که به خودکارآمدی شناخته میشود. خودکارآمدی یعنی اعتماد به نفس در یک مورد خاص. خود کارآمدی را میتوان به صورت " اعتماد به نفس در..." هم تعبیر کرد.
اگر بخواهیم موضوع را به ترتیب از کل به جز بررسی کنیم در مقام اول عزت نفس قرار میگیرد که برای رسیدن به آن باید باورهای بنیادی فرد در باره انسان و آفرینش ارتقا یابد. در مرحله دوم اعتماد به نفس قرار دارد که منشا گرفته از شناخت خود و ظرفیت ها در قیاس با سایر افراد است. در مرحله سوم خودکارآمدی قرار دارد که ناشی از شناخت دقیق خود در زمینه ای خاص است بدون در نظر گرفتن سایر افراد. این رتبه بندی به این دلیل است که اگر فردی دارای عزت نفس باشد میتوان گفت که اعتماد به نفس هم دارد و همین طور کسی که اعتماد به نفس دارد حتما دارای خودکارآمدی هم است اما این مسیر برعکس نیست. به عبارت دیگر یعنی اگر شخصی اعتماد به نفس دارد الزاما دارای عزت نفس نیست.
عوامل ایجاد و تقویت اعتماد به نفس
خودشناسی : برای رسیدن به اعتماد به نفس لازم است که فرد نسبت به ویژگیهای شخصیتی ، رفتاری و انواع هوش های خود(طبق دسته بندی گاردنر حداقل 9 هوش مختلف در انسانها وجود دارد) اطلاع کامل داشته باشد. به عنوان نمونه بداند که چطور انرژی میگیرد و در چه موقعیت هایی احساس راحتی دارد. چه استعداد ها و توانایی های بالقوه یا بالفعلی دارد. چه رفتارهایی برای او خط قرمز هستند و با چه کسانی میتواند ارتباط موثر داشته باشد. ترس های بنیادی او در زندگی چیست و ظرفیت رشد در چه سطوحی را دارد. این موارد و بسیار از این دست در کنار هم پروفایل روانشناختی شخص را کامل میکند. ممکن است شما پاسخ برخی از این سوالات را در موقعیت های مختلف به تدریج بیابید اما در ازای از دست دادن زمان تجربه اندوخته اید. برای همین توصیه میکنم که به جای اینکه همه چیز را با تجربه بدست آورید ، از تجربه دانشمندان هم استفاده کنید تا فرصت های بیشتری برای خودتان ایجاد کنید. توصیه مشخص من به استفاده از انواع تست شخصیت شناسی و تست روانشناسی است.
در نتیجه خودشناسی و درک اینکه هر شخصیتی قوت و ضعف مخصوص به خودش را دارد این مدل در ذهن فرد قوت میگیرد که هیچ کس کامل نیست و اگر فردی در انجام کاری به اندازه بقیه خوب نباشد، الزاما دلیل بر ناتوانی او نیست. این نگرش که در اثر آگاهی بوجود می آید همان احساس توانمندی یا اعتماد به نفس است. فرد از انجام کار احساس ناتوانی یا ترس از قضاوت شدن ندارد. از طرف دیگر در پی این شناخت و آگاهی میتواند با اعتماد در حوزه ای که نقطه قوتش است اقدام مناسب را انجام دهد که این همان خودکارآمدی است.
هوش هیجانی EQ : هوش هیجانی در کل به توانایی آگاهی از احساسات خود و دیگران و مدیریت و هدایت این احساسات برای ارتباط موثر است. به عنوان مثال منظور از شناخت و آگاهی از احساسات این است که فرد بداند کی ناراحت است و کی خشمگین و آگاه باشد در پی غم چه عکس العملی دارد و در هنگام عصبانی چه میکند. زمینه بروز احساسات خود را بداند و آگاه باشد شرایط مختلف چه پیامدهایی برای فرد دارد و خود را در معرض نقطه قوت قرار دهد و برای نقاط ضعف خود برنامه داشته باشد و از تکنیک های مناسب استفاده کند. فرد باید همین شناخت و آگاهی هیجانی را در تعامل با دیگران هم داشته باشد. بدین معنا که درک درستی از هیجانات طرف مقابل خود داشته باشد.
اینگونه شناخت و آگاهی باعث شناخت از موقعیت های مختلف میشود.