اپن آفیس ها که با هدف اصلی بهبود روابط کارکنان و ایجاد فضایی شاد برای تعامل آنها ایجاد شده، با توجه به مزیتهایی مثل استفاده بهینه از فضا ، نظارت بهتر و .. مورد استقبال اغلب مدیران قرار گرفته ،تا جایی که حتی دیده شده توی آگهی های استخدام از کار در اپن آفیس ( یا فضای گوگلی ) بعنوان یک مزیت مهم برای جذب نیرو یاد می کنن.
منابع انسانی جزو با ارزش ترین سرمایه های یک مدیر محسوب می شن، این سرمایه ها با روحیه های مختلف و گاها از جنس های کاری متنوع که هر کدوم رفتارهای کاری متفاوتی دارند در اپن آفیس ها کنار هم قرار میگیرن. اونها هر روز 8 تا 10 ساعت از روز رو با هم می گذرونن و مطمئنا با حالات روحی و رفتارهای هم کاملا آشنا میشن.
بزارید یه تصویر ساده را که بارها تجربه کردم رو براتون ترسیم کنم.
یه تیم ده نفره در یک محیط اپن آفیس با عناوین کاری مختلف در کنار هم نشستن، جلسه روزانه اول صبح اونها تموم شده و همه برنامه کاری اون روزشون مشخصه، اغلب آنها که بیشتر برنامه نویس هستن برای تمرکز بیشتر از هدفون استفاده می کنن . همه ی آنها یک مسنجر روی سیستمشون هست تا برای ارتباطات با هم از اون استفاده کنند و مزاحم هم نشن.
در ساعات گل روز ( ساعات گل روز برای من 9 تا 13 هست) یکی از این افراد که شخصیتی کاملا برونگرایی داره برای شرکت توی جلسه ی مهمی محیط رو ترک میکنه و بعد از 20 دقیقه از جلسه با حالتی کاملا برافروخته برمیگرده و بدون هیچ حرف و حدیثی از فرط هیجان و استرسی که داره دفترشو محکم روی میز میزاره.
همکارکنار دستی که کاملا با روحیه این فرد آشناست هدفونش رو برمیداره و آروم میپرسه چی شده ؟؟؟
میگه : هیچی بعدا برات میگم.
یکهو یه نفر این وسط بلند میگه هیسسس!!!! و همه نگاهها به سمت اونا برمی گرده.
بقیه این افراد توی این شرایط معمولا دو دسته می شوند :
یا صدای هدفونشون رو انقدر بلند می کنن تا تمرکزشون بیشتر از این از دست نره و یا بواسطه نگرانی و اطلاع از وضع موجود جویای حال همکارشون در مسنجر میشن. تا اینجای کار توی بهترین وضعیت غیر از فرد اول که مطمئنا تا زمان حل مشکلش مثل اسپند روی آتیشه و ممکنه ساعت ها و یا حتی روزها درگیر حل مسئله باشه ، همکار کناری این فرد کاملا تمرکزشون رو از دست داده و تا بوجود آمدن فرصتی برای اینکه بفهمه مسئله چیه و آیا خودش هم درگیر اون میشه یا نه و یا چطور میتونه به همکارش کمک کنه نه تنها آرامش نداره بلکه ممکنه فشار عصبی زیادی رو هم تحمل می کنه.
حالا کافیه فرض کنید فرد اول بعد از برگشت از جلسه از فرط هیجان شروع میکرد مسئله بوجود اومده رو برای همکارش تعریف کردن و دو سه نفر دیگه هم وارد بحث می شدن و مسئله انقدر حاد و بغرنج و یا حتی ناراحت کننده بود که همه ی تیم درگیر اون میشدند. دیگه لازم نیست بگم چه بلایی سر تمرکز و حال و هوای اون تیم میومد.
انتقال احساسات منفی ، تنش ها ، استرس ها در اپن آفیس ها بخصوص برای افرادی که تعامل بیشتری با هم دارن براحتی انجام میشه و افراد ناخودآگاه بسرعت از هم تاثیر میگیرن. البته نباید از انتقال احساسات مثبت وحال خوب که منبع انرژی برای تیم هست غافل شد اما غالبا احساسات منفی ماندگاری بیشتری در افراد دارن.
همینطور که در این فضاها سلامت فیزیکی افراد تحت تاثیر همدیگه هست و با یک سرماخوردگی کوچیک یه فرد، ممکنه همه ی افراد تیم دچار اون بشن و فعالیت کل اون تیم مختل بشه، سلامت روانی اونها هم از این قاعده مستثنی نیست و براحتی میتونه همه رو دچار خودش بکنه.
رعایت بهداشت روانی در این مدل فضاهای کاری همونطور که میتونه کارایی افراد را بالا ببره و باعث افزایش انگیزه بشه ، عدم رعایت آن می تونه بشدت کارایی افراد و انگیزه تیم رو پایین ببره و هزینه های سنگین گاها پنهانی و جبران ناپذیری رو روی دست مدیر بگذاره .
باید سبک و سنگین کرد و دید هزینه های این فضا، به فواید اون میرزه و واقعا برای نشستن همه ی افراد با روحیات و یا جنس کاری مختلف درکنار هم در این فضاها ، می تونیم نسخه ی یکسانی بپیچیم، و چی رو قربانی چی داریم می کنیم.