بسم الله
Research and Innovation is at the heart of their growth strategy.
جهان در حال تجربه مدیریت استراتژی هاست و جنگ، جنگ استراتژی هاست و حتی قدیمی ترین استراتژی ها نیز، نوپا شده اند چون جهان به شدت تغییر کرده است. به بیان ساده تر، رقابت بر سر ایده هاست. ایده هایی که بجای توپ جدید، زمین بازی جدید نمی دهند بلکه بازی جدید خلق می کنند. صفحه را ورق می زنند. شما را به دنیای جدید و بازی جدیدی می کشانند. قواعد موجود را در نگرش برهم می زنند.
حال این ماییم، آکنده از تصمیم گیری های لحظه ی آخری.
یا تداوم حرکت های بدون توقف،
یا سکون های مملو از بی انگیزگی،
یا رهایی در حرکت به سمت آینده ای "نه خود ساخته".
نه تنها باید استراتژی طراحی کرد و در طراحیِ استراتژی ها، نوآوری های خلاقانه بکار برد، بلکه باید پرتفولیوی استراتژی های ضربدری مبتنی بر راهبری و مدیریت چند سناریویی را برای دستیابی به اهداف در مسیر خلاقیتِ ساختارشکن مدیریت نمود.
"پدافند سوم" یعنی امنیتِ خلاقیت و نوآوری و این عبارت "امنیتِ خلاقیت" یعنی امنیتِ پیشرفت. افراد خلاق بایستی فضای امنی را برای رشد خلاقیت هایشان به مثابه بچه هایشان، احساس کنند. آنها امنیت را صرفاٌ برای خودشان نمی خواهند، چه اینکه بخوبی قدردان امنیت بوجود آمده و زحمات بسیار و خودگذشتگی های فراوان آن هستند و حتی این امنیت را پایه ی امنیتِ خلاقیت می دانند، اما یک مرحله فراتر درخواست دارند و آن ایجاد فضای سالمی است برای ایجادِ امکانِ بروز، رشد و توسعه نوآوری، فضای ایمنی که خلاقیت هایشان نمیرد. حتی امنیت آفرینان نیز امنیت را صرفا برای بقای خود و سایرین بوجود نمی آورند و از این کار، انتظار رشد و پیشرفت دارند.
آنها نمی خواهند نخبه نامیده بشوند یا امتیازاتی داشته باشند بلکه تنها و تنها می خواهند خلاقیت شان رشد کند، خلاقیت شان در ایجاد (Creation) به ثمر بنشیند و محصول زاییده از تراوش خلاقیت شان را در به گرایی زندگی مشاهده کنند. این شهد شیرین موفقیت و اثرگذاری در پیشرفت است. خلاقیت و نوآوری بدون امنیت به نتیجه نمی رسد. هم اکنون بسیاری از نوآوری ها پس از یکی دو سال رشد در ازای مبلغی به شرکت های بزرگتر و با سرمایه های نقدی و غیر نقدی بسیار بزرگ فروخته می شود و دست آخر میوه چین باغ نوآوری، خود ایده پردازان نیستند آنها در بهترین حالت دلگرم به میوه چینی از چند عدد درخت محدود از جنگل بزرگشان هستند. جنگلی که دست آخر پس از ریسک پذیری های بسیار، گاو شیرده شرکت های بسیار بزرگ و صاحبان سرمایه های بسیار بزرگ می شود و همه مان برتری سرمایه مالی و فیزیکی را بر سرمایه فکری، دانشی و نوآوری پذیرفته ایم. این خود نشان عادت زدگی یا روزمره بودن مان است.
وقتی خلاق بودن ثمری نداشته باشد و ایده ها ارزشمند نباشند، وقت گذاشتن بر روی محصولی خلاقانه و ایده ای نوآورانه، ره به جایی نبرد یا با مجبور باشد در محیطی با ریسک بالا حرکت کند، همین می شود که ریسک در شرکت های استارتآپی بالا می رود و قبل تر از هر ده استارتآپ، هفت شرکت شکست می خورد و هم اکنون سخن از شکست از هر ده تا نه استارتآپ است!
استارتآپی ها سرمایه مالی بزرگ ندارند. عدد و ارقام کاریشان در ابتدای کار و حتی در بسیاری از موارد تا سالها بعد، به هزار میلیارد تومان و بالاتر نمی رسد. اما سرمایه دانشی، خلاقیت و نوآوری تا دلت بخواهد دارند.
چرا "بیمه ی ایده" راه اندازی نمی کنیم؟ چرا دارندگان سرمایه های فکری و نبوغ های خلاقیت که در شرکت هایی که کار کرده ام، آنها را "غول های خلاقیت" نامیده ام، بی امنیت هستند و حتی نام سرمایه گذاری در ایده ها و محصولات این غول های فکری و مغز افزاری را سرمایه گذاری خطر پذیر نامیده ایم؟
مگر اندیشه، فکر، خلاقیت و نوآوری ارزش اش کمتر از سرمایه های نقدی و دارایی های فیزیکی است؟ چرا حمایت دولت مردان از شرکت ها و دارندگان سرمایه های خیلی بزرگ همیشگی است و حتی مراقبت می شود تا در سایه تصمیم گیری ها، هرگز ضرری به آنها نرسد اما همه ی مان پذیرفته ایم که سرمایه گذاران در خلاقیت و نوآوری، باید خطر کنند؟ چرا خلاقیت امنیت ندارد. مگر پایه ی پیشرفت، بروز خلاقیت و نوآوری نیست؟
من مدافعِ نظریه ی "پدافند سوم" هستم. دفاع عامل و غیر عامل، پایه امنیتِ وجودی را برای ایرانیان بوجود آورده است، همچنان امنیت و استقلال را ایجاد می کند و از دستاوردها حفاظت می کند. اما استقلال، دست آخر خلاقیت و نوآوری می خواهد نه تنها در جایی که دشمن و دشمنی معنا می یابد بلکه حتی در جاییکه اصلاً دشمنی معنی ندارد. پدافند سوم را دوست دارم چون اندیشه ای ست که امنیت را فرای پدافند عامل و غیرعامل، برای چیزی بیش از وجود داشتن و حفظِ جان در برابر انواع تهدیدات خارجی، چه انسان ساخته و چه حوادث طبیعی می خواهد. ما زندگی نمی کنیم که صرفاً باشیم، ما آزادی و امنیت وجودی را برای پیشرفت و لذت خلق کردن های نوآورانه می خواهیم و این خود امنیت لازم دارد.
امنیت خلاقیت و نوآوری به مثابه ساختار و مسیر سازی است، ریل گذاری است و همزمان با آن، نیازمند حرکت عمومی نخبگانی و حتی همگانی و عمومی جامعه در "به گرایی" هستیم.
فرض کنید یک روز بیدار شدید و متوجه شدید همه مردم جهان با هم خوب و صمیمی شده اند و هیچ کس به دیگری نظر سوئی ندارد. آیا در این دنیا پیشرفت شما تضمین شده است؟ یا اینکه همچنان نیازمند طرح و برنامه ای برای پیشرفت هستید؟ بخش بزرگی از عدم پیشرفت، به خودمان بر می گردد.
به امید روزی که علاوه بر امنیت در برابر تهدیدات و دشمنان، "امنیتِ جهان بی دشمن" را نیز دنبال کنیم. جایی که بین تنبلی کردن، تنبل گزینی، سکون گرایی، عادت زدگی و تنبل تشویقی، به دنبال به گرایی و بهبود و پیشرفت همه ابعاد زندگی مان باشیم و محیطی را فراهم آوریم که خلق و تولید خلاقیت و نوآوری در جامعه مقرون به صرفه باشد. پدافندی که از نوع سوم است در پیش روی خود هیچ دشمنی ندارد، نمی تواند کس دیگری را مقصر بشناسد، بلکه تنها و تنها با روزمره زدگی، ترس از حرکت و فعالیت های ضد خلاقیت و نوآوری کُشِ خودمان مقابله می کند.