بیان مسئله:
ایران سابقه ی طولانی در عقد قراردادهای بلند مدت، متعاقبا اعتراض های ملی قبل و بعد از آن و در نهایت پشیمانی تاریخی از آن قرارداد را در حافظه ی تاریخی خود دارد. ضرب المثلی است که می گوید مالت را بپا و دیگران را دزد خطاب نکن! (مالِتو سفت بگیر ، همسایه رو دزد نکن!) خیانت و استعمار و به استضعاف کشیده شدن ملت ها و بویژه ایران توسط دوول غربی مسئله ی آشنایی است. اما روی سخن در این نوشتار با خویشتن و ملت ایران است. اسپانیا، انگلستان، فرانسه، آمریکا و حالا چین و بعدها شاید روسیه، برزیل، هند و حتی ژاپن و آلمان مستقل شده از آمریکا در دهه ی آتی (پیش بینی نگارنده) تفاوتی با هم ندارد. حال مسئله اینست که آیا قرارداد بلند مدت با شرکای خارجی عقد کنیم یا خیر؟ سوال اساسی تر اینست که اصولا آیا ما توان، دانش و بینش عقد قرارداد بلند مدت را داریم؟ چگونه قرارداد بلند مدت عقد کنیم تا در حال و آینده خیانت کار خوانده نشویم؟
تغییر نگرش به مسئله:
قبلا تفکر پدافند سومی را شرح داده بودم. اینجا می توانید کلیک کنید و درباره آن مطالعه کنید. براساس تفکر پیشرفتِ انسانی و پدافند سوم وقتی وارد زمین چمن شدی اگر محکم بازی نکنی مدام با هر طعنه نقش بر زمین می شوی و در نهایت اگر داور قبول کند یک خطا گرفته ای. تعداد خطای اخذ شده شاید تیم مقابل را در تصاحب "کاپ اخلاق" جام ناکام بگذارد اما هیچ وقت مانع از پیروزی و تصاحب "کاپ قهرمانی" وی نمی شود و تیم شما را هم به هیچ دستاوردی نمی رساند. مهم گل زدن است پس در زمین باید محکم ایستاد و محکم بازی کرد تا براحتی زمین نخورد. خب حالا در هر قراردادی اگر مراقب نباشیم بزودی شاهد شعار "مرگ بر چینِ خیانتکار" در راهپیمایی های ملی خواهیم بود. تا چه زمانی می خواهیم ایفاگر نقش مورد ظلم واقع شده یا ساده لوحی باشیم که فریب می خورد و در غایت ظالم بودن یا بدعهدی و غر اخلاقی بودن رفتار مقابل را بیان کنیم! منفعت ما در صرفا به ظهور رسانی و افشای بدی دیگران نیست. مطمئنا آنها در هر قرارداد دنبال منفعت خودشان هستند. این ما هستیم که باید خودمان به فکر خود و آینده بچه هایمان باشیم پس ما هم خردمندانه وارد میدان های مختلف شویم تا بزودی شاهد شعارهای جدید علیه این و آن نباشیم. از سوی دیگر اما با عدم مشارکت فعالانه در عرصه اقتصاد جهانی، مطمئنا عدم برنامه ریزی بلند مدت و عدم اتحاد های اقتصادی-سیاسی دوباره ایران را در هندسه جدید جهانی منفعل یا متضرر خواهد کرد و بایستی ظرفیت ملی جهت انجام این مهم را ایجاد نمود.
شرح و تحلیل مسئله:
چین در بندر گوادر پاکستان که بسیار نزدیک به چابهار ایران است قراردادهای 25 تا 50 ساله بسته است. دولت پاکستان این بندر را معاف از مالیات اعلام کرده و در نتیجه چابهار ما عملا از دور خارج شده است و بدتر از این هم خواهد شد. قرارداد خط لوله صلح که قرار بود گاز ایران را به پاکستان برساند در عمل و حتی در صحبت های مسئولین پاکستانی ملغی شده است و شگرف اینکه دولتمردان ایرانی از پاکستان شکایت هم نمی کنند تا ماهیانه 200 میلیون دلار جریمه را بپردازد. در همین میان چینی ها رفته اند و در بندر گوادر تجهیزات تبدیل گاز مایع راه اندازی کنند و پاکستانی ها رفته اند با قطری ها قرارداد بلند مدت خرید گاز بسته اند. قطر برای عبور گاز از دریای عمان باید گاز را ابتدا مایع سازی کند. پاکستانی ها اعلام کرده اند انچه تا کنون لوله گذاری برای انتقال گاز ایران انجام شده است اصلا برای گاز ایران نبوده است (تمام این مدت ایرانی ها سر کار بوده اند!) و در واقع برای انتقال گاز مایع تبدیلی قطر از بندر گوادر هست! حالا این وسط با هدایت آمریکا و اعلام معافیت برای هندی ها در سرمایه گذاری در چابهار ایران! به بهانه اینکه هندوها نمی خواهند از چین و پاکستان که همسایگان و رقبایش هستند عقب بماند، هند آمده است و توسعه بندر چابهار را دست گرفته اما هیچ کاری نکرده است و در واقع باز ایرانیان سر کار رفته اند! مطالعه کنید سرمایه گذاری های 600 میلیارد دلاری چین در پاکستان در این خصوص را با سرمایه گذاری های هندی 14 میلیون دلاری در چابهار را! کمی عاقل اندر سفیه که به بازیگران عرصه اقتصاد بین الملل مان که نگاه کنیم شاید کمی آرام شویم.
دقت کردید چه شد؟ صورت مسئله اینست که ایران و آمریکا در دو جبهه مقابل هم هستند! ایران می خواهد با چین قرارداد 25 ساله راهبردی امضا کند. در همین سالهای اخیر چین با پاکستان قرارداد بلند مدت بسته و مقابل بندر چابهار، دقیقا کنارش در پاکستان بندر گوادر را درست کرده و قرارداد فروش گاز ایران به پاکستان را هم کمک کرده بجای ایران از قطر گاز بخرد از طریق همین بندر گوادر. بعد ایران رفته با هندوستان که به کل تابع سیاست های آمریکا و انگلستان است، قرارداد بسته برای توسعه چابهار! آمریکا هندوستان را برای این کار از تحریم ها معاف کرده است! الان این وسط دیگر چه نوع همکاری بلند مدتی می ماند تا ما برایش سر هم را بشکنیم که عقد گردد یا نه! از سمت دیگر بالاخره ایران دارد به چین نزدیک می شود یا شرکای آمریکا و انگلیس!؟
مولفه های اثرگذار:
در مقطع زمانی حاضر، یعنی مرداد ماه سال 1399، عقد قرارداد های بلند مدت راهبردی دارای دو مولفه تاثیر گذار مهم است که هر دو مولفه در ایران وجود ندارد و یا حداقل به شکل مطلوب دیده نمی شود. از این رو نمی توانیم قراردادهایی راهبردی و بلند مدت با سایر کشورها به نحو مطلوب امضا کنیم و این عدم آمادگی ملی خود عقب ماندگی ها را تشدید می کند، این دو مولفه عبارتند از ترسیم تصویر آینده ی مطلوب ملی همراه با الزامات دستیابی به آن و منابع انسانی راهبردی.
تصویر آینده ی مطلوب ایرانیان
1- اساسا اگر به ایرانیان بگویند هر چه شما بنویسید ما قبول داریم برای 20 تا 50 سال آینده، ما حرفی برای گفتن نداریم نه اینکه نمی توانیم چشم انداز و راهبرد بدهیم بلکه واقع بینانه اینست که در سال های گذشته حداقل به خودمان اثبات شده است که ثبات اراده،فکری، سیاستی و راهبردی در کشور برای تدبیر امور بصورت بلند مدت و تطبیق پذیر با تغییرات محیط پویای جهانی بصورت همگانی یا حداقل در اکثر نخبگان و روشنفکران جامعه ایرانی وجود ندارد.(خواهشمندم ذکر موارد کثیر ثبات اراده سیاسی و غیره در حوزه امنیت ملی و دفاعی و سیاست های کلان نظام که همه ی مان قبولشان داریم را با این مسئله در حوزه تصویرسازی از آینده مطلوب در حوزه های مختلف و به نتیجه رسانی آن در سطح راهبرد و برنامه های اقدام مشترک و سرمایه گذاری مخلوط نکنیم برنامه های توسعه اول تا ششم خود تاییدی بر ادعای بنده هستند!) بگذریم از علت یابی این مسئله که بیشتر ناشی از فشار خارجی است یا از حماقت، کاهلی داخلی و یا عدم دستیابی افراد لایق و خردمند به مسئولیت های مربوطه ! ما همیشه در حال تلاش برای بقا در لحظه فعلی و ثانیه بعدی هستیم و متاسفانه کمتر به دهه ی بعدی فکر می کنیم. آینده ای متصور نیستیم. خب حال ما با این مشکل از خودمان، هر گونه قرارداد بلند مدتی را که امضا کنیم مثل برجام مغبون می شویم. چون نمی دانیم خودمان چی می خواهیم. اصلا چه چیز را در قرارداد پایش کنیم تا بعد عقد آن خائن به مردم خویش خوانده نشویم یا مثل برجام نشود که بدون ضمانت اجرایی باشد و در سیاهه های تاریخ ملی وارد نشویم.
منابع انسانی راهبردی
2- در حوزه "منابع انسانی راهبردی" برای سیاست فهمی و سیاست گذاری بشدت فقیر هستیم. اساسا در ایران کمتر کسی است که بگوید در عرصه بین الملل شما باید سیاست یابی و سپس سیاست فهمی کنید بعد می توانید براساس اهداف، آرمان و توان تان برای ترسیم آینده مطلوب خودتان سیاست نویسی و سیاستگذاری و راهبرددهی کنید. یعنی همواره باید رصد سیاست های دیگران را داشته باشید. متوجه و هشیار باشید که انها از فلان قرارداد با فلان کشور دنبال چه اهداف ضمنی یا بلند مدت تری خواهند بود تا بتوانی تصمیم بگیری و مسئله ای که برای ما در چابهار رخ داد دیگر تکرار نشود. مدیریت منابع انسانی را راهبردی نگاه نکرده و نمی کنیم. در حالی که در غرب حتی مدیریت جهانی منابع انسانی را عملیاتی ساخته اند. قرار بود مدیریت استراتژیک این خلا را پر کند. اما به هر حال هنوز هم افراد خردمند، سیاس، کیس و علی رغم حفاظت از منافع ملی، قائل به لحاظ نفع طرف مقابل تا قرارداد منعقد گردد، در افرادی که برای این امور وارد میدان می شوند، کمتر دیده می شود! بجایش تا دلتان بخواهد فارغ التحصیل دکترای *** و *** داریم...(جهت برنخوردن به دوستان نام رشته شان را ننوشتم اما همانطور که جامعه پزشکی در قبال بحران کرونا باید پاسخگو باشد و نسبتا خوب عمل کرد و یا نظام مهندسی کشور در قبال ساخت و سازها باید پاسخگو باشد پس چه زمانی می رسد که عزیزان این دو رشته مهم پاسخگوی ندانم کاری هایشان باشند؟ چرا اگر بنده اسم رشته هایشان را بیاورم زود جای شاکی و متشاکی عوض می شود و تازه باید بیاییم عذرخواهی هم کنیم. امیدوارم بزودی ملت آگاه ایران از عزیزانش در این رشته ها پاسخ بخواهد.)
بازی برد-برد را اصلا نمی دانیم چون تئوری بازی ها و ده ها الگوریتم دیگر را هنوز نفهمیده ایم. فکر می کنیم اینها بدون دانش و معرفت صرفا امری سیاسی است وابسته به شخص و هوش شخصی اش. نخیر وابسته است به حساب و کتاب، ریاضیات و الگوریتم ها حتی شبکه های عصبی مصنوعی و یادگیری عمیق، علوم شناختی و قص علی هذا..کدامیک از اینها را سیاستمداران ما کار کرده اند؟ البته که قحط الرجال نیست(یعنی در ملت مان انسان کیس و سیاس آشنا به تئوری بازی ها و الگوریتم ها و علوم شناختی داریم) ولی چون نیک بنگریم... کدامیک از امثال من و شمای مخاطب در ساز و کارهای سیاسی-اقتصادی کشورمان توانسته ایم به مناصب دست یابیم.
عده ای به مسئولیت ها می رسند.(جمله پیشین دچار خودسانسوری شده است!) انتظاری از این بزرگواران نیست یا حداقل بنده به عنوان یک نفر ایرانی انتظار ندارم. مخاطب گرامی را ارجاع می دهم به ترکیب تیم مذاکره کننده ایرانی و ترکیب تیم مذاکره کننده آمریکا که وزیر انرژی شان پای کار بود اینجا اما همه دوباره دنبال قهرمان سازی و تنها دلخوش به جناب ظریف خان. سندی را دانلود کردم متعلق به حدود سال 2003 که اتاق فکری امریکایی بررسی کرده بود اگر با ایران توافق هسته ای کنیم در نهایت برخی تحریم ها لغو شود سپس روسیه به ایران سامانه دفاعی s400 را بفروشد توازن قدرت خاورمیانه چگونه می شود! و از چند سال قبلش چه سامانه های موشکی را باید به کشورهای عرب منطقه بفروشیم!!! سال 2003 اتاق های فکر آمریکا روی چه چیزهایی مطالعه می کردند. آنوقت مجلس ما می آید برنامه 3 سناریویی ارائه می کند که اگر امریکا در برجام به تعهداتش پایبند نبود ما چه می کنیم ! غایت معرفت راهبردی ما می شود 3 سناریو.
چیزی که بیش از هر چیز دیگری در خصوص اخبار یک ماهه اخیر راجع به عقد قرارداد 25 ساله بین ایران و چین توجه من را بخود جلب کرده است یک پرسش ساده است: اگر تمام جهان تعهد کتبی و ضمان الی قرار دهند تا یک قرارداد چند ده ساله را هر طور که ایرانیان می خواهند بنویسند و آنها اجرا کنند، آیا ما ایرانیان دانش و بینش لازم برای نگارش این قرارداد را داریم؟ این مسئله برآمده از شواهد تاریخی و سابقه تاریخی غیر از خود قرارداد اخیر در این متن مورد بحث قرار گرفته است و گرنه بایستی از مفاد قرارداد مذکور اطلاع یافت سپس با مشورت از حقوق دانان کسب و کار و بین الملل که معمولا در ایران در این زمینه فقیر هستیم، به نقد و بررسی پرداخت.
یک امکان، پیشنهاد خلق فرصت:
باید به این نکته توجه داشت که چه بخواهیم و چه نخواهیم، چین در آینده نزدیک بویژه با تضعیف دلار، یک قدرت بین المللی خواهد بود و مطمئنا داشتن روابط راهبردی با منفعت دو طرف آینده روشن تری را پیش روی ایرانیان ترسیم می کند اما میراث دار امپراطوری هان، یک ملت بی خداست . ملت آمریکا حداقل مسیحی هستند و از اروپاییان در عصر حاضر مسیحی تر و خداباور ترند. آمریکا از چین بهتر یا بدتر است مورد بحث نیست. آمریکا سیاست انگلستان را در قبال ایران ادامه داده است همانطور که انگلستان در جهان سیاست حدودا 100 ساله ی استعمارگری و جهان داری اسپانیا را صرفا با برخی اضافات مهم و اصلاحات در نظام سازی اقتصادی جهانی دنبال کرد حتی شعار آرمانی و جهانی "سرزمینی که خورشید در آن غروب نمی کند" را از آنها وام گرفت و تکرار کرد. بحث بر اینست که هژمونی آمریکایی بر جهان چنین تبعاتی داشته است حال که نظم وستفالیایی بمب اتمی در حال فروپاشی است باید مراقب این جنبه ی مهم بود. البته این خلا عقیدتی که باعث شده بین 50 تا 70 درصد مردم چین بدون عقیده مذهبی خاص و تنها حدود 30 درصد به سه مکتب فکری کنفوسیوسگرایی، بودایی، و تائویی معتقد باشند. این 30 درصد هم از تائوئیسم خسته یا نا امید شده و بیشتر به بودیسم رجوع کرده اند. این خلا عقیدتی، خودش فرصتی بی بدیل است. ایرانیان پیش از این بخوبی توانسته اند از عهده خلا فرهنگی امپراطوری مشابهی بنام مغولان برآیند. یعنی اگر فرصت شناس باشیم الان بیشتر از بحث اقتصادی باید کم کم و آهسته از درب عقیده وارد شویم. چین در جهان داری آرمان و شعار جهانشمول ندارد و برعکس تا دلتان بخواهد ما آرمان و شعار داریم! چین کوچکترین سابقه ای در دموکراسی ندارد. چین برای دستیابی به مقبولیت جهانی بلحاظ فرهنگی و فکری راه بسیار دشواری را در پیشروی دارد. علی رغم وجود محله ی چینی ها در بیشتر شهرهای مهم جهان اما شاهد آن بوده ایم که کمتر توانسته است بصورت فرهنگ مورد قبول عمومی واقع شود. فرهنگ چینی برای انسان امروزی انگیزه و جذابیت ندارد. اگرچه ما نیز در این زمینه موفق عمل نکرده ایم اما حداقل بلحاظ قابلیت های فرهنگی جهانشمول غنی هستیم. می توانیم رشد فرهنگ ایرانی-اسلامی را بخوبی با یک قدرت شرقی نوظهور دیگر همچون کاری که خواجه نصیرالدین طوسی با هلاکوخان کرد، تکرار کنیم. این غایت حسن استفاده ما می تواند باشد. در آن دوران نیز ایرانیان با قدرت مغولان موفق به براندازی داستان خلافت اسلامی عباسیان شدند کاری که پیش از این با وجود 11 قیام گسترده از زمان امویان و تا عباسیان ابتر مانده بود. اگرچه نگارنده از هر نوع تلاش برای اجبار یا سیطره فرهنگی به سایر ملل مخالف است.این مقوله خطیر را بایستی بصورت سبد ارزش پیشنهادی، کالای فرهنگی و با هدف ثمر برای اهداف اقتصادی این مقوله را اندیشه و تدبیر کرد.
شواهد و قرائن
گزیده ای از جراید الکترونیکی در موضوع بحث جهت مطالعه شواهد و قرائن بیان شده در بالا:
دولت هند در برنامه بودجه سال ۲۰۲۱_ ۲۰۲۰ خود که به پارلمان این کشور ارائه شد، بودجه اختصاص یافته به پروژه بندر چابهار را در مقایسه با سال گذشته دو برابر افزایش داد. مقدار دقیق بودجه نهایی شده برای این موضوع ۱۴ میلیون و ۱۰ هزار دلار است. (منبع: کلیک کنید)
یک نمونه ساده اندیشی تحلیلگران ایرانی را در پاراگراف زیر بخوانید: "کته مهم دیگر آن است که در آن سو ایالات متحده امریکا سعی میکند با تداوم فضای رقابتی و افزایش نفوذ به هندوستان و افغانستان در چابهار مانع از حضور چین و پاکستان در بندر چابهار شود تا در نهایت برنامه مهم چین یعنی یک کمربند، یک جاده را به شکست بکشاند. اتفاقا با اعمال معافیتهای تحریمی امریکا نسبت به بندر چابهار است که اکنون هندوستان انگیزه جدی برای افزایش نفوذ در این بندر (چابهار) پیدا کرده است تا بتواند نگاه رقابتی مد نظر ایالات متحده امریکا در بندر چابهار داشته باشد... ناظران معتقدند تصویب پیشنویس قرارداد 25 ساله همکاری میان ایران و چین می تواند زمینه تقویت حضور هند در چابهار را فراهم کند و این دو قدرت آسیایی وارد رقابتی مهم برای تقویت روابط با ایران خواهند شد. مسئله ای که به نوبه خود قدرت چانه زنی ایران در معادلات بین المللی را ارتقا خواهد داد.."
متاسفم که چنین تحلیلی را کارشناسان ما آن هم در سال 1399 ارائه کرده است حال آنکه از سال 1398 یعنی یکسال قبل ارسال کالای تجاری میان چین و افغانستان از طریق بندر گوادر آغاز شد و نخستین محموله صادراتی چین به این بندر رسید. طرح توسعه بندر گوادر با سرمایهگذاری مستقیم چینیها و براساس برنامه سرمایه گذاری عظیم این کشور در پاکستان تحت عنوان کریدور اقتصادی چین پاکستان که به ‘سی پک’ معروف است، به اجرا درآمد.(جمله از همان رادیو است تا حدی که حواسم باشد مراقبم تا جملات دیگران را ارجاع دهم) منبع این خبر اینجاست یعنی خبرگزاری صدای افغان! افغانستانی ها بهتر از ما خبرها را پوشش می دهند و حداقل تحلیل بیهوده و اشتباه نمی کنند.
به عنوان چند نمونه سابقه تاریخی اقتصاد آنلاین در اینجا چنین گفته است: "در گزارشی که در تارنمای معاونت دیپلماسی اقتصادی وزارت امور خارجه منتشر شده به مواردی اشاره شده است که این نگرانی را تشدید میکند. در بخشی از این گزارش به نوع سرمایهگذاریهای چین در بنادر کشورهایی چون میانمار، بنگلادش، سریلانکا، مالدیو و پاکستان اشاره شده که برای دیگر کشورها، بیمهایی را ایجاد کرده است. برای نمونه، در روند سرمایهگذاری چین در سریلانکا، بهدنبال شکست راجاپاکسا در انتخابات ریاستجمهوری سال 2015 دولت جدید سریلانکا بهمنظور پرهیز از اعلام ناتوانی در بازپرداخت یک میلیارد دلار وام دریافتی قبلی از چین و متعاقب مذاکرات طولانی با پکن سرانجام در سال 2017 با اجاره 99ساله بندر همبنتوتا بههمراه 17 هزار جریب اراضی مرغوب از حاشیه بندر به یک شرکت دولتی چینی موافقت کرد. این معامله آغازگر مباحث داغ در باب ماهیت پیشنهادات توسعهای چین شد و برخی تحلیلگران از این موافقتنامه بهعنوان «معامله بدهی در مقابل سهم» یاد کردند. همچنین در ماه می2013 مدیریت بندر گوادر به شرکت هلدینگ بنادر فرامرزی چین اعطا شد. در سال 2015 اعلام شد که فاز دوم بندر گوادر بههمراه جادههای دسترسی و یک فرودگاه بینالمللی بهعنوان بخشی حیاتی از کریدور اقتصادی چین – پاکستان با سرمایهای معادل 1.2 میلیارد دلار توسط چین تأمین مالی و ساخته خواهد شد. در همان سال مدیریت بندر و دوهزارو 282 جریب اراضی حاشیه بندر بهمنظور ایجاد منطقه آزاد تجاری بهطور رسمی و بهمدت 43 سال به اجاره چین درآمد."