Saeed Hasani
Saeed Hasani
خواندن ۱ دقیقه·۱ سال پیش

اسم من، سعید

در دست انداز های اول اسمم که گیر می افتی، شاید حوصله ات نیاید که ادامه بدهی. پیچ اش که تمام نمی شود هیچ، تازه دور هم بر میدارد و یک دورِ کامل منتظرت میگذارد. بعد هم که در گودال میافتی. گودالی که درجه عمق اش دو نقطه است؛ همان دوستاره خودمان!(یعنی متوسط) به انتها که برسی کمرت دال شده است. پیر شده ای اما هنوز، همانی هستی که بودی. لجاجت و بی صبری همیشگی! پر انرژی و گرم!
روز اول که به دنیا می آیی، آدم ها به چشم هایت نگاهی می اندازند و چند اسم نثارِ نگاهت میکنند. مخصوصا مادربزرگ‌ها. مادرم میگفت:« مامان عزیز اسم "حسن" را پشت کله ات چسبانده بود و ول کن نبود. اما خداروشکر به خاطر داشتن فامیلی هم قافیه مان-حسنی- بی خیال این اسم شدند
به خودم نوشتم:
در نگاره ای رنگین
دنبالِ تو میگشتم
غافل از اینکه تو اینجایی
درونِ من
همین پایین
در گوشه ای از قلب بسیط من
بساطی داری
نگاهت، خنده هایت را خواهانم
چون خواستنی هستی
و من بیتابم که هر لحظه با تو باشم
در عمق چشمانت، برای تو بخوانم
از دوستی، صداقت و وفاداری
یا روایت هایی را بنویسیم و بخوانیم
فرقی ندارد تا زمانی که با تو باشم
میعاد ما در نوشتن هاست
آنجا که طرحی نو در اندازیم

نام گذاریتولدنوشتنسعید
برای خواندن سایر نوشته‌ها می‌توانید به وبسایت من به آدرس saeidhasani.ir سر بزنید.
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید