امروز که مینویسم زیستمان در نوشتن جاری است. باشد که فردا نگاهِ رنگیمان از سکوت حاصل از جایِ خالیمان بکاهد و ما را برای همیشه در یادها زنده نگه دارد. آنچه جاری است نه نفس هایمان بلکه نگاهی است که هر یک به هستیمان داریم. اما امروز قدمی تا نوشتنِ دفتری از حکایتها در کنار یکدیگر مانده است. قدمهایی که با دوستان برداشته میشوند، لطفی دگر دارند. این قدمها هر چند کوچک، رنگی خواهند شد بر بیرنگیمان. سپیدیای که از هستیِ بی آلایش ما قلم میزند. بیایید قلم بزنیم از آنچه شاید سالها نانوشته مانده است. از آنچه شاید سطرها در توصیفاش ناتوانند. شاید فراخیِ نگاهمان در یک سطر جا نشود اما تلقی نگاههای گرممان منجی شکوفههای سبزِ رشد و قرمزِ پختگی در ماوای تنورِ گرمِ دل یکیکمان خواهد بود.
تقدیم به تمام دوستانی که با قلم های آبی شان به من عمق میبخشند.
پایا و نویسا باشید.