Saeide. Basravi
Saeide. Basravi
خواندن ۱ دقیقه·۱ سال پیش

وهمِ سبز ?

سردی هوا برایم مهم نبود.

پاسی از شب گذشته بود اما دلتنگی امانم را بریده بود

گاهی اوقات دلتنگ هستم، اما نمی دانم برای چی و چه کسی، ولی خوب می دانم دلتنگی شاخ و دم ندارد و همیشه سر و کله اش از ناکجا آباد پیدا می شود

بهانه ها دانه به دانه بر سر ایوان دلم نشسته اند و نمی دانم باید چگونه رامشان کنم.

سرم را به شانه ام تکیه می دهم.

و به ماه نگاه می کنم، ماه پایان داده بود به باریک بودنش و کامل کامل شده بود.

آسمان با آن همه بزرگی هنوز ماه را در قلب خود جای می دهد، ماه هم با هنری ظریف به دلبری و درخشش خود با آن همه لک و پیس ادامه
می دهد

با این که خورشید هم در آسمان وجود دارد اما هنوز هم معتقدم آسمان، ماه را جور دیگری دوست می دارد "ماه آسمان" خطابش می کنم

زیرا ماهش را به قدری دوست دارد که حتی آدمیان هم به ماه حسودی می‌کنند و برای دل بردن از معشوقه شان اورا" ماه من" خطاب می کنند

زیرا آسمان در شب هایش تنها و تنها به ماهش پناه می برد....

شب هایی که حتی آدم ها هم کم می آورند و به دنبال پناه برای بی پناهی شان می‌گردند...

شب هایی که حتی با خودت احساس غریبگی می کنی ...

شب هایی که مانند غار می ماند و مارا در دل خود فرو می برد....

شب هایی که تنها چاره ی انسان ها خواب است برای فرار از همه چیز و هیچ چیز..

راستی ماه آسمان شما کیست؟

در شب های آسمان پناهتان کیست؟


1402/7/30


آسمان شبماه
دستانت را در دستان آسمان، درخت ها، باد ها و زندگی بگذار و از جایت بلند شو...
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید