ویرگول
ورودثبت نام
ساحل مرتضوی
ساحل مرتضوی
خواندن ۵ دقیقه·۱ سال پیش

56. کریتون (Ktiron)

امروز می‌خواهم از دومین رساله افلاطون بنویسم ولی قبل از آن لازم است مطلب کوتاهی را بیان کنم.

می‌توان مجموعه آثار افلاطون را به همین ترتیبی که در ترجمه آقای لطفی مرتب شده است خواند ولی من ترجیح می‌دهم به ترتیبی دیگر بخوانم. نمی‌دانم درستش چیست و تقدم و تاخر نوشتن رساله‌ها به چه شکل است ولی دسته‌بندی‌های چهارتایی (تترالوژی) برای رساله‌های افلاطون وجود دارد که من به جهت نزدیکی محتوایی رساله‌های موجود در هر دسته‌بندی ترجیح می‌دهم به ترتیب آنها پیش روم. دسته‌بندی اول عبارت است از: آپولوژی، کریتون، تیفرون و فایدون.

پس امروز از کریتون می‌گویم:

در آپولوژی از آنچه در دادگاه سقراط گذشت آگاه شدیم (تا حدی)، بعد از دادگاه، سقراط زندانی می‌شود تا در زمان مقرر حکمش اجرا شود. کریتون که یکی از دوستان و دوستداران سقراط است به دیدنش می‌رود، در این دیدار صحبتهایی رد و بدل می‌شود که در رساله کریتون شرح آن را می‌خوانیم.

کریتون که از نتیجه دادگاه ناراحت است به سقراط اصرار می‌کند که فرار کند و تمام شرایط فرار، از رشوه به ماموران تا خروج از آتن و محل زندگی جدید سقراط را نیز برایش مهیا می‌داند ولی سقراط نمی‌پذیرد. این خلاصه این مکالمه بود ولی آنچه اهمیت دارد دلایل سقراط برای تصمیمش و نیز روش برخورد او با کریتون است.

سقراط در این مکالمه نیز درست مثل دادگاهش به شیوه معمول خود با مسئله مواجه می‌شود و با سوال و جوابهایی سعی در نشان دادن فکر و احساس خود دارد و در این راه در هر گام نظر کریتون را نیز می‌خواهد و سعی دارد به توافقی برسد که کریتون بداند در نگاه خودش نیز فرار سقراط صحیح نیست.

از همین مکالمه تا هر جا که سقراط را بخوانیم این روش او همراهش است خواه به نتیجه‌ای برسد خواه نرسد؛ گویی سقراط قصد دارد روش اندیشیدن و استدلال کردن را تمرین و اشاعه کند؛ حال نتیجه در یک جلسه ممکن است حاصل شود یا نشود. آنچه مهم است روش تفکر است.

در همین رساله کریتون روش سقراط به این ترتیب است:

  • قبل از پذیرش یا رد نظر کریتون پیشنهاد بررسی آن را می‌دهد، پس اول بررسی موضوع
  • در آغاز بررسی اعلام می‌کند که عقیده‌های قبلی مبنای تصمیمات است و تا وقتی آنها با دلایل درست رد نشده‌اند پیرو آنها می‌ماند، پس روشن کردن مبنای فکری + قبول اینکه مبناها صددرصد درست نیستند و ممکن است با دانایی بیشتر تغییر کنند.
  • انتخاب سوال مناسب برای بررسی موضوع اصلی
  • تلاش برای یافتن پاسخ درست برای سوال مطرح شده
  • درست کردن زنجیره‌ای از سوالات مناسب پی در پی و نیز پاسخ آنها به همراه ارتباط آنها با موضوع اصلی
  • نتیجه‌گیری بر اساس مجموعه پرسش و پاسخ‌ها

این روش سقراط به نظر ساده می‌رسد ولی یافتن اولین سوال مناسب به نظر من مهم‌ترین و سخت‌ترین کار است و پس از آن درست ادامه دادن، از موضوع دور نشدن و نیز جمع‌بندی مناسب تا رسیدن به نتیجه مسیری ساده نیست. این کاری است که اگر با سقراط همراه شویم بارها و بارها تمرینش را خواهیم دید.


من از شیوه سقراط بسیار لذت می‌برم هر چند در برخی موارد با نگاهش و نتیجه‌اش به شدت مخالفم ولی روشش همچنان برایم جذاب است.

یکی از مواردی که من با سقراط موافق نیستم در همین مکالمه با کریتون است، سقراط عقیده دارد چون در زمان زندگی خود در آتن با قوانین موجود مخالفت نکرده است حال نیز باید به آن قوانین پایبند بماند هر چند که آن قوانین نتوانسته‌اند حق را در دادگاه پیروز کنند.

هرکس می‌تواند هر عقیده‌ای داشته باشد و من هم جزئی از همان هرکس‌ها. من معتقدم که قانونی که نتواند حق را به اجرا درآورد شایسته پیروی نیست. حال ممکن است سقراط بگوید: "باید قبل از اینکه خودت در مخمصه میفتادی به فکر نقد قانون یا تغییرش برمیامدی".

من نیز در پاسخ می‌گویم: " اول آنکه من همیشه همه زوایا را نمی‌دانم و مشخص نیست که چه زمان حق به جانب کدام طرف است، و تنها در شرایطی که همه چیز را بدانم می‌توانم بگویم قانون حق را پیروز کرد یا خیر، مثل زمانی که خودم متهمم و سپس مجرم شناخته شده‌ام در حالی که می‌دانم جرمی مرتکب نشده‌ام. دوم آنکه ممکن است قانونی همیشه درست عمل کرده باشد ولی کم‌کم تغییر رویه دهد حال به دلیل اجرای غلط یا به دلیل رشد نیافتن همراه با جامعه و این تغییر رویه -از اجرای درست به اجرای شبهه‌ناک- بالاخره از یک زمانی آغاز می‌شود و آن زمان نمی‌توان گفت که چرا تا به حال اعتراضی نبود. سوم آنکه گاهی گوشی برای نقد نیست و کسی که بر قدرت تکیه زده است گوشهایش را بسته است."

اگر سقراط بعد از این حرفهای من حرف دیگری داشته باشد چون حوصله ندارم و پست هم طولانی شده است می‌گویم: "حق با توست، تو خوبی! برو و منتظر جام شوکرانت باش!".

کاش روش درست فکر کردن را یاد بگیرم و از سویی دیگر بدانم که گاهی نیز باید رها کرد و فقط نفس کشید.

در انتها چند جمله از رساله کریتون را برایتان می‌نویسم:

سقراط: به سخن مردم چه کار داریم؟ آنان که خوبند خواهند دانست چرا چنین شد و تنها عقیده آنان در خور اعتناست.

کریتون: سقراط! مگر ندیدی عقیده مردم تا چه اندازه اثر دارد؟ همین محاکمه تو ثابت کرد توده مردم اگر به کسی بدگمان شوند او را از پای درمی‌آورند.

سقراط: کریتون! کاش توده مردم می‌توانستند کسی را به بدی بزرگی دچار کنند چه در آن صورت بر نیکی بزرگ هم توانایی داشتند ولی نه بر این قادرند و نه بر آن. ... بلکه هر چه می‌کنند بر حسب اتفاق است.




سقراطکریتونفلسفهچالش تاریخ و ادبیات جهانتاریخ و ادبیات جهان
هر چیزی که شوق نوشتن رو در من ایجاد کنه میاد اینجا بلکه برای یک نفر دیگه هم جذاب باشه.
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید