ساحل مرتضوی
ساحل مرتضوی
خواندن ۲ دقیقه·۱ سال پیش

69.گرگیاس (Gorgias)، قسمت دوم

این پست ادامه قسمت اول گرگیاس است...

رسیدیم به آنجا که قصد سخنوری مفتون کردن مردم است!

2- کدام مردم مفتون سخنوری می‌شوند؟

سقراط مثالی می‌زند و می‌گوید در زمینه تندرستی تنها مردمی به سخنوری بیش از پزشک اعتماد می‌کنند که نادانند! ?

من در حال حاضر در زمینه تندرستی فقط به مادرم اعتماد دارم و هیچیک از پزشکان را مورد اعتماد نمی‌دانم، سقراط جان! من در زمره کدام مردمانم؟!?

3- آیا یک سخنور در همه امور ادای دانستن را درمی‌آورد یا اموری هست که با آگاهی از آنان سخن رانَد؟

گرگیاس می‌گوید اگر شاگرد عدل و ظلم را نشناسد من به او آموزش می‌دهم. (عجب ادعایی! به نظر من اگر سخنوران زمان سقراط مثل پروتاگوراس و گرگیاس امروز بودند آموزشگاه توسعه فردی تاسیس می‌کردند?)

در ادامه، سقراط قصد دارد این حرف گرگیاس را بررسی کند. به شما یک تقلب برسانم که گرگیاس در جایی اشاره کرد که معلم چیزهایی را به شاگرد می‌آموزد- منظور از معلم خودش بود- ولی اگر شاگرد از آنها در مسیری نادرست استفاده کند گناه از طرف معلم نیست. حال اگر برویم در ذهن سقراط - به زعم من- سقراط قصد دارد بگوید اگر تو عدل را به شاگردانت بیاموزی و معلم خوبی باشی و شاگردت ظلم کند گناه از تو است... راست هم می‌گوید. با دانستن این تقلب پیش برویم.

سقراط می‌گوید کسی که فنی را بیاموزد عالم به آن می‌شود مثلاً با دانستن علم پزشکی پزشک می‌شوی پس با شناسایی عدالت عادل می‌شوی. گرگیاس هم تصدیق می‌کند

6-ولی آیا درست است؟ اگر عدالت را بشناسیم عادل می‌شویم؟

مجبورم بحثی را باز کنم:

شناختن یعنی چه؟ یعنی آنطور بشناسیم که به عمق آن پی ببریم؟ یعنی مثلاً جوری باشد که اگر من بخواهم به کسی ظلم کنم دانشم در مورد عدالت چنان عواقب آن ظلم را بر من روشن سازد که از آن دورم کند؟ اگر شناختن به معنای شناختن ساده ما باشد که نمی‌تواند از ظلم جلوگیری کند.

ممکن است فرض کنیم به شناخت رسیده‌ایم ولی نرسیده باشیم یعنی در واقع ندانیم که نمی‌دانیم، خب در این صورت اصلاً اصل اول صحبت به جا نیامده است ولی اگر واقعاً شخصی به شناخت، به همان معنای ساده‌ای که ما به کار میبریم، رسیده باشد آیا نمی‌تواند ظلم کند؟ آیا کسانی را در تاریخ نمی‌شناسیم که با علم کامل به عملی که می‌کنند و با شناخت دقیق نیک و بد، بد را برگزیده‌اند.

می‌دانم نگاهم با سقراط زاویه دارد ولی به نظر من گاهی مردم با دانستن دقیق نیک و بد باز هم بد را برمی‌گزینند و بر این مبنا کسی که عدل را بشناسد لزومی ندارد عادل باشد.

خلاصه گرگیاس و سقراط به این نتیجه می‌رسند که کسی که عدل را بشناسد عادل است و از عادل عمل خلاف عدل، یعنی ظلم، رخ نمی‌دهد.

افلاطونفلسفهعدالتچالش تاریخ و ادبیات جهانتاریخ و ادبیات جهان
هر چیزی که شوق نوشتن رو در من ایجاد کنه میاد اینجا بلکه برای یک نفر دیگه هم جذاب باشه.
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید