این پست ادامه پست قبلی است...
در ادامه بحث جالبی شکل میگیرد. شخصی به نام پولوس وارد بحث میشود و با سقراط مخالفت میکند. سقراط مثل همیشه از او میخواهد اگر قصد بحث دارد از "سخنان پرآب و تاب" چشمپوشی کند. تا اینجای کار طبیعی است ولی نکته جالب برای من دو عبارت زیر است:
من همیشه این نگاه را داشتهام که آزادی را یکطرفه نباید دید، اگر آزادیِ تو باعث میشود کاری کنی که مرا خوش نمیآید من مجبور به تحمل نیستم، این هم آزادی من است که از ناخوشایند دوری کنم.
در ادامه وارد بحث جذاب میشویم. سقراط معتقد است سخنوری هنر نیست بلکه نوعی ورزیدگی است. ورزیدگی در ایجاد لذت و شادی. در اصل در نگاه سقراط هنر چیزی است زیبا ولی ورزیدگی میتواند زیبا باشد یا نباشد. بیشتر توضیح میدهم.
از نظر سقراط:
حال با این مقدمه بگویم که سقراط میگوید این چهار هنر، یعنی ورزش و پزشکی و قانونگذاری و اجرای قانون هرکدام تصاویر مبهم و اشکال دروغینی دارند که پنداری درباره مواردی که گفتیم دارد و به آنها دانایی ندارد بلکه هدفش ایجاد لذت است و شادی. این چهار تصویر مبهم را چاپلوسی مینامد که عبارتاند از:
آشپزی نوعی ورزیدگی است که لباس پزشکی بر تن میکند و چنین نمایش میدهد که میداند چه غذایی خوب است و چه غذایی بد، ولی در واقع آشپزی مانند پزشکی هنر نیست بلکه نوعی چاپلوسی است و مردمان را به غلط میاندازد.
آرایش نوعی ورزیدگی است که لباس ورزش به تن میکند و چنین مینماید که زیبایی را به مردم هدیه میدهد در حالی که این زیبایی راستین نیست. آرایش مانند ورزش هنر نیست بلکه نوعی چاپلوسی است و مردمان را به غلط میاندازد.
به همین ترتیب میتوانید سوفیستی و سخنوری را نیز تشریح کنید.
من اولین بار که با این نگاه سقراط آشنا شدم مدتها با او در کشمکش بودم. واقعیت این است که پذیرفتن اینکه سخنوری نوعی فریب است خیلی آسان بود ولی تطبیق آن با کاری سیاسی مانند اجرای قانون خیلی دور از ذهنم بود، در ادامه نیز پذیرفتن اینکه آرایش نوعی چاپلوسی است و هدفش ارائه زیبایی ناراستین است سهل بود ولی اینکه آشپزی را نیز چاپلوسی و همردیف آرایش بدانم سخت بود!
پس از کلنجارهای ذهنی بالاخره حق را به جانب سقراط دیدم اما افزونگی خود را نیز بر دستاورد ذهنم سنجاق کردم و آن اینکه:
چیزی مثل آرایش یا سخنوری در ازدحام اهداف غیرضروری گیر افتادهاند و بدیهی است که بیشتر جلوه نازیبایش بروز کند ولی همین آرایش و سخنوری در موارد زیبا و اهداف ضروری هم قابل استفاده هستند پس ابزاری هستند دوسویه.
از سویی بدون آرایش و سخنوری هم میتوان زیست ولی آیا بدون آشپزی میتوان زیست!؟ آشپزی را حتی اگر خامخواری هم در نظر بگیریم نوعی آمادهسازی خوراک است و لازم؛ بنابراین در صورتی که آشپزی به حالت چاپلوسی بماند و تلاش نکند واقعاً از پزشکی بهره گیرد نتیجهاش خوب نیست. (چیزی که امروزه بسیار درگیرش هستیم!)