ساحل مرتضوی
ساحل مرتضوی
خواندن ۳ دقیقه·۱ سال پیش

79. مرد سیاسی (Politikos) سیاست

رساله سوفیست را به یاد دارید؟ در آنجا در پی کشف معنای سوفیست بودیم. در رساله مرد سیاسی با سیاقی شبیه به همان، به دنبال کشف معنای مرد سیاسی هستیم.

روش بررسی این بیگانه در رساله‌های افلاطون اصلاً مورد پسند من نیست و به راستی شیوه جذاب سقراط را ترجیح می‌دهم ولی از پسند و علاقه بگذرم بررسی منطقی و روشمندی انجام می‌گیرد.


باز هم شبیه همان رساله سوفیست با دو نیم کردن‌ها روبرو هستیم تا از یک مورد کلی به مورد مدنظرمان برسیم:

همه دانشها دو نوع است: هنر عمل‌کننده و هنر روشن‌بینی و هنر مرد سیاسی در زمره روشن‌بینی است.
هنر روشن‌بینی دو قسم است: داوری و فرماندهی که بخش فرماندهی آن به مرد سیاسی مربوط است.
هنر فرماندهی دو نوع است: فرماندهی بر بیجان و جاندار. مرد سیاسی با جانداران در ارتباط است.
هنر ارتباط با جانداران دو نوع است: پرورش فرد یا گروه و مورد خطاب مرد سیاسی گروه است.

تا اینجای بحث خوب پیش می‌روند ولی متوجه می‌شوند که تعریف آنها مرد سیاسی را با بسیاری دیگر از مردمان در یکجا قرار می‌دهد پس تعریف درستی نیست. این سخن را سقراط بارها در بحثهایش بیان می‌کند که برای تعریف یک مورد بخصوص باید به دنبال تمایز آن از سایر موارد باشیم تا بتوانیم به تعریف درست و قابل قبولی دست یابیم.

بعد از بحث و اصلاح، ادامه دو نیم کردن‌های قبل پیش می‌رود تا در نهایت به این نقطه می‌رسیم که مرد سیاسی کسی است که به پرورش مردمان می‌پردازد و این پرورش آزادانه است و تعریف دقیق انتهای رساله این است:

"غایت هنر مرد سیاسی که وظیفه‌اش به هم بافتن ارواح شجاع و خویشتن‌دار است، هنگامی صورت عمل می‌پذیرد که هنر شاهانه آن دو را به وسیله دوستی و سازگاری به هم پیوند دهد و ... افراد جامعه را با هم گرد آورد و ... با توجه به حد اعلای سعادتِ ممکن جامعه را هدایت کند".


در میانه این رساله انواع حکومتها بررسی می‌شوند که دسته‌بندی حکومتها را جالب می‌دانم:

  • نوع اول حکومت: حکومت فرد یا مونارشی. این نوع حکومت می‌تواند شکل استبدادی به خود بگیرد یا سلطنتی.
حکومت فرد اگر عادلانه و درست باشد پادشاه است و اگر نباشد حکومت استبدادی را حاکم می‌کند.
  • نوع دوم حکومت: حکومت عده کمی از مردم. این نوع حکومت می‌تواند به شکل اُلیگارشی ظهور کند یا آریستوکراسی.
الیگارشی زمانی رخ می‌دهد که گروه حاکم از راه درست خارج شوند ولی آریستوکراسی مربوط به زمانی است که گروه حاکم به بهترین شکل حکومت کنند.
  • نوع سوم حکومت: حکومت توده مردم. این حکومت را هم که به نام دموکراسی می‌شناسیم.

بعد از توضیح انواع حکومتها و بررسی‌ها جالب دیگر و نقد دموکراسی که به نظرم خواندنی است ( و نه بازگفتنی) بین حکومتهای موجود مقایسه‌ای انجام می‌گیرد:

حکومت فردی اگر همراه با قانون‌مداری باشد (یعنی همان پادشاهی) بهترین نوع است.

اگر همه انواع حکومت بر پایه قانون باشد بدترینشان دموکراسی است ولی اگر همه حکومتها بی‌قانون باشند بهترینشان دموکراسی است.


پی‌نوشت1: این مرد بیگانه که در چند رساله افلاطون رخ نمود و ناپدید شد به نظرم می‌توانست مخاطب سقراط قرار گیرد و بحثی داغ و شنیدنی (برای من خواندنی) ایجاد کنند.

پی‌نوشت2: جذابیت مرد بیگانه برای من به نتیجه رساندن موضوع است.

پی‌نوشت3: در این رساله به نقد دموکراسی و تفاوت انواع حکومتها و مرد سیاسی راستین با ظرافت و زیبایی و صداقت پرداخته شده بود که توصیه می‌کنم بخوانیدش.

مرد سیاسیفلسفهافلاطونچالش تاریخ و ادبیات جهانتاریخ و ادبیات جهان
هر چیزی که شوق نوشتن رو در من ایجاد کنه میاد اینجا بلکه برای یک نفر دیگه هم جذاب باشه.
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید