در پست مهمانی چنان از خواندن ضیافت افلاطون هیجانزده بودم که فراموش کردم دستهبندی پنجم را معرفی کنم! این دسته شامل کتابهای مهمانی، اوتیدم، فایدروس و فیلبس است. هر چند به نظر من مهمانی را نمیتوان در سطح سه رساله دیگر دانست و تفاوت زیادی دارد ولی به هر حال این چهار کتاب را در یک دسته جای دادهاند.
به نظر من این رساله نوعی اعتراض است به خود جدل و جدلکاران! در صحبتها و مکالمهها نشانی از پیگیری یک موضوع واحد و رسیدن یا حتی نرسیدن نمیبینیم بلکه دو برادر جدلکار! (اوتیدم و دیونیزودور) را میبینیم که بدون توجه به موضوع و واقعیت و حقیقت و دانش و هر آنچه تا کنون ارزشمند میدانستیم فقط قصد دارند پیروز مناظره باشند!!!
متن رساله به خوبی از پس اعتراض خود به جدل برآمده است و هر کس آن را بخواند به نظرم قطعاً با افلاطون همنظر میشود که جدل روش بیهودهای است و اگر هم در بحثی پیروز شود این پیروزی از روی دانش نیست. من جدل را زیاد نمیشناسم و نمیدانم به راستی به این حد دور از دانش است یا خیر ولی باید یادم باشد در خواندن نوشتههای افلاطون و هر نویسنده دیگری من تنها با نظر نگارنده روبرو هستم و هیچگاه نمیتوان گفت نظر یک فرد درستترین و عین واقع است بلکه بعد از بررسی نظرات متنوع میتوان نگاهی کلی یافت.
به هر حال نظر سقراط (و نویسنده که افلاطون است) در مورد جدل به صراحت در متن کتاب آمده است:
سقراط برای این فن چند حُسن بیان میکند که با توجه به سبک کلام سقراط باید آن را ضعف دانست تا حُسن:
در این رساله سقراط همچنان در مورد علاقه خود صحبت میکند؛ اینکه دانایی چیست؟ شناسایی چیست؟ و خوب کدام است؟ ولی تمرکز اصلی به روش جدل بود که چنان به نقد کشیده شد و زیر پا لگدمال شد که در انتهای مکالمه به سختی میتوانستی صدایش را بشنوی؛ هر چند جدل و رهروانش هنوز گاهی به همان طریقی که آشکارا بازی و مسخره است بحث میکنند و عجیب آنکه هنوز نتیجه هم میگیرند.
پینوشت: من باز هم میگویم از جدل چیز زیادی نمیدانم ولی این دو برادری که در اوتیدم با سقراط بحث کردند مصداقهای امروزی فراوانی دارند که آنان را بسیار دیدهام و الحق که دهانم دوخته شده است در برابرشان!