ویرگول
ورودثبت نام
ساحل مرتضوی
ساحل مرتضوی
خواندن ۳ دقیقه·۹ ماه پیش

89. جمهوری، کتاب سوم، قسمت اول

این مطلب ادامه نوشته قبل است...

در حال بررسی تربیت معنوی بودیم.

تربیت معنوی چیست؟

گفتیم:

یکی از روشها قصه است. داستانهایی که راست است باید گفته شود. قصه‌ها باید شرایط داشته باشند:

محتوا:

  • در قصه‌ها خدا فقط منشأ چیزهای خوب است و از خدا بدی نمی‌رسد.
  • در قصه‌ها خدایان جادوگر و ساحر نیستند و کسی را فریب نمی‌دهند.

در ادامه همچنان صحبت از محتواست و داریم که:

  • داستان‌ها نباید ترس از مرگ را ترویج دهند چون جوانان لازم است دلیر بار بیایند نه ترسو.
  • نباید گریه و زاری را به مردان بزرگ و خدایان نسبت داد چون لازم است جوانان بردبار شوند نه زودرنج و گلایه‌کن.
  • محتوا نباید باعث خنده زیاد از حد شود چون ملال در پی دارد.
  • نباید دروغ به خدایان نسبت داد چون جوانانی راستگو لازم است.
  • شعرها و حکایات باید حاکی از تسلط بر نفس و پایداری مردان نامی باشد و ضد آن مناسب نیست.
  • مردان نامی را نباید رشوه‌خوار و حریص معرفی کرد تا این ویژگی در جوانان راه نیابد.
  • خدایان کارهای ناشایست نمی‌کنند و حکایتهایی که این مضامین را دارند نباید بیان شوند.
مواردی که سقراط مطرح کرد شکل ذهن او را کامل روشن می‌سازد. او در پی تربیت جوانانی دانا و شجاع و خویشتن‌دار است و در این راه قصد دارد همه محتواهایی که ممکن است الگویی جز این برای جوانان باشند را ممنوع کند.

شیوه بیان:

بعد از محتوا به شیوه روایت اشاره دارد. از نظر او همانطور که محتوای یک داستان یا شعر در تربیت معنوی موثر است نوع روایت نیز اثرگذار است.

بعد از بیان انواع روایت (ساده، تقلیدی و تلفیقی) به این نتیجه می‌رسد که روایت تلفیقی مناسب است به شرط آنکه تقلید فقط از کسانی انجام شود که شایسته تقلید هستند. (این شایستگی از کجا مشخص می‌شود؟!)

قبل از ادامه باید نکته‌ای را بگویم. در شروع ساخت این جامعه فرضی بارها و بارها سقراط بیان کرده است که اگر بخواهیم جامعه ما خوب و سالم باشد لازم است هر کس به کار خود مشغول باشد و چند کار را باهم انجام ندهد. او معتقد است اگر یکنفر چند کار را انجام دهد در هیچکدام خوب عمل نخواهد کرد و از طرفی اگر کاری را انجام دهد که مستعد آن نیست و برای آن تربیت نیافته است نیز خوب عمل نخواهد کرد؛ پس فقط یک کار و آن هم کار خود. این موضوع در جای جای این مطالب گوشه ذهنتان باشد.

موسیقی:

جالب است که در یونان باستان گویا موسیقی بسیار مهم بوده است همانطور که ریاضی. در موارد زیادی مثالهایی از موسیقی آورده می‌شود که اگر کمی دقت کنیم مشخص می‌شود محدود به صحبتهای سقراط یا نگارنده اصلی یعنی افلاطون نیست! بلکه از زبان افراد متعددی شنیده می‌شود یا حتی از غایبان نقل می‌شود! از بحث دور نشوم.

سقراط در مورد موسیقی و مضمون و وزن و آهنگ هم مفصل سخن می‌راند و نتیجه‌گیری او باز هم به گونه‌ای است که جوانانی شجاع و دانا و خویشتن‌دار تربیت کند.

در این مورد یک قسمت از صحبتها برایم بسیار جالب بود که کامل نقلش می‌کنم:

"پرورش روح به یاری شعر و موسیقی مهمترین جزء تربیت است زیرا وزن و آهنگ آسانتر و سریعتر از هر چیز در اعماق روح آدمی راه می‌یابد بدین جهت روحی که به نحوی شایسته پرورش یابد از زیبایی و هماهنگی بهره‌‌مند می‌گردد و شریف و نیک‌سیرت می‌شود."

مطلب عجیب و قابل تاملی بود!🧐 گاهی من به تفاوت سلیقه موسیقیاییِ مادرم، خودم و نسل امروز فکر می‌کنم و چیزهای زیادی دستگیرم می‌شود. به نظرم در این زمینه تا حد زیادی حق به جانب سقراط است.

صحبتهای دیگر سقراط را رد می‌کنم و می‌رسم به تربیت بدنی.

تربیت بدنی چیست؟

روح سالم و قوی سبب می‌شود تن سالم و معتدل گردد پس تربیت تن را می‌توان به روح سپرد (که در مورد تربیتش مفصل سخن گفتند). فقط نکاتی را یادآوری می‌کنند:

  • از سستی باید حذر کرد.
  • از تجمل و زیاده‌روی دوری کرد.
  • با زنان هرجایی معاشرت نباید کرد.

پس از فراغت از تربیت سپاه می‌رسم به نکته مهم بعدی یعنی اشاره به:

نیاز جامعه به پزشکان کارآزموده و قاضیان خوب

این مطلب بماند برای پست بعدی تا این نوشته بیش از این طولانی نشود...

فلسفهافلاطونجمهوریچالش تاریخ و ادبیات جهانتاریخ و ادبیات جهان
هر چیزی که شوق نوشتن رو در من ایجاد کنه میاد اینجا بلکه برای یک نفر دیگه هم جذاب باشه.
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید