ویرگول
ورودثبت نام
ساحل مرتضوی
ساحل مرتضوی
خواندن ۳ دقیقه·۹ ماه پیش

94. جمهوری، کتاب چهارم، قسمت دوم

فکر کنید این خشم به حرف خرد گوش کنه!
فکر کنید این خشم به حرف خرد گوش کنه!


در ادامه پست قبلی به دنبال عدالت هستیم...

سقراط می‌گوید اگر جامعه ما درست تأسیس شده باشد باید از هر جهت نیکو باشد یعنی دانا و شجاع و خویشتن‌دار و عادل.

خب! این ویژگی‌ها چگونه در جامعه وجود دارد؟

سوال اساسی این است که آیا عده کمی از آنان برخوردار باشند کافیست یا باید همه این خصلتها را داشته باشند؟

  • پاسداران با داشتن دانش پاسداری که با آن می‌تواند دانست جامعه با خود و دیگران چگونه رفتار کند نیاز جامعه به دانایی را ارضا می‌کنند.
  • پاسداران با داشتن شجاعت نیز نیاز جامعه را برآورده می‌سازند.
  • ولی خویشتن‌داری بحثی جداگانه دارد و نیاز است در همه باشد، چطور؟ خواهم گفت...

خویشتن‌داری را در مقایسه فرد و جامعه بنگرید:

اگر جزء برتر روح شخصی بر او مسلط باشد، وی خویشتن‌دار است ولی اگر جزء پست‌تر روح بر او مسلط باشد او بنده خویش است.
حال در جامعه اگر جزء برتر، که همان پاسداران هستند، بر جامعه مسلط باشند جامعه خویشتن‌دار است ولی اگر نباشد جامعه بنده جزئی نادرست است.

پس با این اوصاف می‌بینیم که در مورد خویشتن‌داری همه افراد جامعه دخیل‌اند عده‌ای مسلط‌اند و عده‌ای دیگر تابع و اگر به هر دلیلی این توازن به هم بخورد جامعه دیگر خویشتن‌دار نخواهد بود. در واقع خویشتن‌داری جامعه در گروی توافق نظر همگان به دست می‌آید. که البته نیازمند خویشتن‌داری تک‌تک افراد نیز هست، چون اگر فرد خویشتن‌دار نباشد یعنی جزء برتر روحش بر او مسلط نباشد اغلب نمی‌تواند تصمیم درست بگیرد و بر نظری درست پایداری کند.

حال با روشن شدن وضع سه خصلت بیان شده می‌رسیم به مسئله اصلی: عدالت

همانطور که بارها جمهوری بیان شد قانون اصلی این است که هر کس کار خود را انجام دهد و به کار دیگران دخالت نکند.

سقراط می‌گوید همین عدالت است. یعنی هر کس با توجه به استعداد و تربیت خود کاری را در پیش گیرد و از آن خارج نشود! شناخت این کار هم با توجه به نگاه سقراط در درجه اول وابسته به ذات فرد است و در درجه بعدی تربیتش. دسته‌بندی طلا و نقره و مس و آهن را یادتان است؟ سقراط کار استعدادیابی را آسان کرد.

نکته‌ای حاشیه‌ای: کلیپی از وارن بافت می‌دیدم که می‌گفت برای موفقیت در کاری به دنبال علاقه و استعداد خود بروید... همین حرف سقراط است... ولی کاش چگونه یافتنش آسان بود... این روزها با رشد قارچ‌گونه مراکز و متخصصین! استعدادیابی من بیشتر استعدادها را تلف شده، له شده و تجویز شده می‌بینم تا کشف شده... امیدوارم همه در مسیری قرار گیرند که متعلق به آن حال و هوا هستند.

پس ما قدم اول را با سقراط برداشتیم، جامعه‌ای تصور شد و عدالت در این جامعه پرده از رخ برداشت! حال به کمک این پرده‌برداری به سراغ فرد برویم تا ببینیم عدالت در فرد چگونه است. از ابتدا به دنبال همین پاسخ این راه طولانی را آمده‌ایم.

سقراط در پی آن است که روح انسان را با جامعه مقایسه کند:

  • جامعه اجزایی دارد و در صورتی عادل است که اجزا در جای خود و مشغول کار خود باشند.
  • روح هم سه جزء دارد (در بررسی و توضیحاتی مفصل به این نکته می‌رسد): خرد، خشم، هوس. پس اگر این سه بر سر کار خود باشند فرد عادل است.

کار هر جزء چیست؟

  • زمامداری باید با خرد باشد.
  • نگاهبانی و دستیاریِ خرد با خشم است. (این عبارت توضیح جالبی دارد که دوستداران می‌توانند به کتاب مراجعه کرده و بخوانندش).
  • هوس باید از خرد اطاعت کند.
خرد دستور می‌دهد، خشم نبرد می‌کند و هوس فرمان می‌برد. این است عدالت فردی.

حال با تعریف عدالت آن سه خصلت دیگر هم تعریفی جالب می‌یابند:

  • شجاع کسی است که خشمش در همه حال از آنچه خرد خطرناک می‌داند بترسد و از آنچه بی‌خطر می‌داند نترسد.
  • دانا کسی است که خردش داوری کند.
  • خویشتن‌دار کسی است که پادشاهی خرد را بپذیرد و هوسش از خردش اطاعت کند.
  • و عادل کسی است که فرمانده و نگهبان و فرمانبر بر جای خود بنشینند.

زیبا بود.

پی‌نوشت: در انتهای این کتاب صحبتی از حکومتها می‌شود ولی چون در کتاب بعدی این بحث مفصل باز می‌شود در پست بعدی یعنی شروع کتاب پنجم از آن سخن می‌رانم.
فلسفهجمهوریافلاطونچالش تاریخ و ادبیات جهانتاریخ و ادبیات جهان
هر چیزی که شوق نوشتن رو در من ایجاد کنه میاد اینجا بلکه برای یک نفر دیگه هم جذاب باشه.
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید