بعد از صحبتهای قبلی میرسیم به ادامه کتاب ششم:
قرار شد بگویم به نظر سقراط چرا افرادی که وقت خود را صرف فلسفه میکنند به فساد میگرایند؟ و نیز چرا کسانی که از استعدادهای فیلسوف شدن بیبهرهاند تظاهر به فلسفهورزی میکنند؟
سقراط مثالی میزند و بدون دلیل پذیرفته میشود. میگوید فرض کنید بذر گیاه یا نطفه حیوان در جایی نامناسب با شرایط نامساعد قرار بگیرد و زمان لازم برای رشد هم نداشته باشد؛ در اینصورت هر چه آن بذر بهتر و اصیلتر باشد آسیبش بیشتر است. این حرف یعنی در صورت مهیا نبودن شرایط رشد برای کسی که استعداد فلسفه دارد، فساد او بیشتر است.
قضاوت و کنکاشِ این مورد با خودتان...
در مورد قسمت دوم سوال، سقراط معتقد است توده مردم به افراد متظاهر فرصت رشد و تظاهر میدهند. فیلسوفان متظاهر دریافتهاند که بدون اینکه خود را به زحمت اندازند و در پی کشف و شناخت باشند تنها با آگاهی سطحی از خلقیات توده مردم میتوان برای آنان فلسفهورزی کرد (و از این راه به پول و مقام رسید).
با این حرف سقراط بسیار موافقم، شاهد مثال آن با خودتان...
بعد از این مطلب بحث تغییر مسیر میدهد و برمیگردد به حکومتداری
پس از این پرسش و پاسخهایی که من به شدت مختصر بیانش کردم در مورد ایده خوب کمی صحبت میشود که به نظرم خواندنی است و من با کلامم لذتش را از بین نمیبرم تنها یک مثال از صحبتهای سقراط را بیان میکنم و تمام.
بهتر بگویم:
نسبت خورشید در جهان محسوسات به چشم مثل نسبت خوب است در جهان تفکر به خرد.