اگر خرد رایج را درکانون تعریف «استفاده از اطلاعات» قرار دهیم، آنگاه اطلاعات ابزاریست برای تصمیمگیری. برهمین اساس مدیران، اطلاعات ضروری را گردهم میآورند تا تصمیماتی عقلانی بگیرند اما پژوهشهای زیادی تأکید میکنند که اغلب این اتفاق نمیافتد. درعوض مدیران از آن مقدارِ اطلاعاتی که نیاز دارند بیشتر دریافت میکنند و همچنان برای کسب اطلاعات اضافی پافشاری میکنند. شاید همین مشاهدهها بود که فلدمن و مارچ را بهچنین پرسشی رساند: «چرا واقعاً سازمانها انقدر احمقاند؟»
آنها برای یافتن دلایل، این پدیده را در کانونِ ساختارِ وسیعِ فرهنگ مدرن غربی – جایی که رفتار ایدهآل و هوشمندانه یعنی عقلانیت –قرار دادند. با این عینک جدید، مشخص شد که مدیران نهتنها اطلاعات را بهمثابه منابع ابزاری (برای تصمیمگیری) میدانند، که آن را نمادی برای نمایشِ رفتارِ هوشمندانه و شایسته نیز قلمداد میکنند. جمعآوری انبوهی از اطلاعات، تشریفاتی اطمینانبخش فراهم میکند که سبب تصمیمات بهظاهر درست میشود. تصمیمگیرندگان در این دالان، افرادی قابل اطمینان و شایسته معرفی میشوند که قرار است با تصمیمهای خود، هم برای سازمان و هم برای جامعه ارزشآفرینی کنند.
فلدمن و مارچ در این پژوهش کلاسیک خود، ابعاد جدید و پیچیدهای به مفهوم «استفاده از اطلاعات» اضافه کردند. در این مفهومسازی مجدد «استفاده از اطلاعات» دیگر نهفقط مجموعهای ساختاریافته از کنشهای مبتنی بر اطلاعات، که نمادی برای نمایش عقلانیت، هوش و دانش بهدیگران است.
در نهایت میتوان گفت که «استفاده از اطلاعات» فرآیند پیچیدهای است که نه تنها جنبههای عقلانی و ابزاری تصمیم گیری، بلکه ابعاد اجتماعی و نمادین رفتاری را نیز در بر میگیرد. چگونگی استفادهی مدیران از اطلاعات، نه تنها تحتتأثیر تواناییهای شناختی و تفکر منطقی آنهاست، بلکه تحتتأثیر موقعیت اجتماعی، فرهنگ سازمانی و معانی نمادین [ساکن در آن زمینه] نیز قرار دارد. بنابراین با شناخت پیچیدگی استفاده از اطلاعات، میتوان استراتژیهای مؤثرتری برای مدیریت اطلاعات در سازمانها و ارتقای تصمیمگیری هوشمندانه و مسئولانه ایجاد کرد.
منبع:
Feldman, M. S., & March, J. G. (1981). Information in organizations as signal and symbol. Administrative science quarterly, 171-186.