سمیرا منصوری
سمیرا منصوری
خواندن ۳ دقیقه·۱ سال پیش

وقتی نیچه گریست

رمان وقتی نیچه گریست اثر دکتر اروین د. یالوم روان‌پزشک آمریکایی است ، این کتاب رابطه روانپزشک و یک بیمار است آن هم نه هر بیماری (نیچه) و در خلال این جلسات نویسنده می تواند به عمق احساسات یک انسان قدم بگذارد و به طبع زمانی پیدا کند تا خود را هم واکاوی کند، روانپزشک داستان نامه ای دریافت می کند حاوی این موضوع که آینده فلسفه جهان در خطر است نویسنده نامه لوسالومه نامزد پیشین نیچه است او معتقد است با افسردگی و احتمالا خودکشی نیچه آینده فلسفه به خطر می افتد ، لوسالومه که خود را مسئول این حال نیچه می داند می تواند دکتر را راضی کند تا با نیچه قرار ملاقات بگذارد ، ملاقات های نیچه و دکتر ، تفاوت فکری آنها و جدال ها و منازعاتی که میانشان صورت می گیرید شاکله اصلی داستان است ،البته شخصیتی دیگری هم در طی مسیر دکتر را راهنمایی می کند و او کسی نیست جزء دکتر فروید فقید

همانطور که خواندید اکثر شخصیت‌های این رمان و رابطه‌های آن‌ها واقعی است ولی خود داستان تخیلی است. در واقعیت هیچگاه نیچه و دکتر یوزف برویر با هم ملاقات نداشته‌اند ( این خط را نوشتم چون یک بنده خدایی بسیار اصرار داشت که داستان این کتاب واقعی است ).

به لطف قلم جذاب استاد بزرگ رمان وقتی نیچه گریست به شکلی نوشته شده است که حتی اگر به روان‌درمانی یا فلسفه علاقه نداشته باشید، می‌توانید آن را بخوانید و لذت ببرید اما اگر کمی درباره نیچه بدانید یا شما هم مثل دکتر برویر و نیچه دچار روزمرگی و وسواس فکری شده باشید عاشق این کتاب می شوید ، شما با هر خط این کتاب احساس میکنید میان این دو انسان برجسته نشستید و ناظر منازعات آنها هستید ، شما هم در خلال خواندن این کتاب می بینید که در حال اسکن خودتان هستید.

اروین یالووم فرصت را غنیمت شمرده و بخش هایی از کتاب را به تفکرات نیچه اختصاص داده شاید به این دلیل که کمتر پیش میاید افراد عامی به دلیل وسعت فکر و افکار نیچه به سراغ نوشته های او بروند ولی با معرفی کم بیش افکار او به عنوان یک خواننده مشتاق شدم به سراغ کتاب های او بروم در انتها گزیده ای از جملات نیچه در این کتاب را که بیشتر به دلم نشسته است را قرار دادم

امیدوارم زمانی برسد که هیچ مرد یا زنی، قربانی ضعف و بی‌مایگی آن دیگری نشود.

حقیقت، خود مقدس نیست. آن‌چه مقدس است، جست‌وجویی است که برای یافتن حقیقت خویش می‌کنیم! آیا کاری مقدس‌تر از خودشناسی سراغ دارید؟

او معتقد است چیزی به نام کمک به دیگری وجود ندارد، بلکه هرکس می‌‌خواهد بر دیگری مسلط شود و بر اقتدار خود بیفزاید.

تصور می‌کنم هرچه بیشتر احساسات درونی‌ام را به زبان میاورم، آرامش بیشتری پیدا می‌کنم.

ذهن من آبستن است. آبستن کتاب‌‌هایی که درآن نضج گرفته، باری که تنها من قادر به حمل آنم. گاهی سردردهایم را درد زایش مغزی می‌‌انگارم

آنان که در پی حقیقتند، باید آرامش ذهن را ترک گویند.

آیا از خود پرسیده‌اید چه کسانی ایمن، آسوده و همیشه خوش‌رو هستند؟ من پاسخ می‌دهم: تنها آن‌ها که فاقد روشن بینی‌اند: مردم عامی و کودکان.

دست‌یابی به حقیقت از عدم اعتقاد و تردید آغاز می‌شود، نه از میلی کودکانه که کاش این طور می‌‌شد!

هرکس باید میزان حقیقتی را که تاب می‌آورد، برگزیند.

برای ارتباط واقعی با یک فرد، ابتدا باید با خود مربوط شد. اگر نتوانیم تنهایی‌مان را در آغوش کشیم، از دیگری به عنوان سپری در برابر انزوا سود خواهیم جست. تنها زمانی که فرد بتواند همچون شاهینی زندگی کند، توانایی عشق ورزیدن خواهد یافت؛ تنها در این صورت است که بزرگ شدنِ دیگری برایش مهم می‌شود.

ضربه ی سختی خورده بودم و درس دشواری نیز آموخته بودم اینکه نمیتوانی به هیچ کس جز خودت تکیه کنی

نیچهچالش کتابخوانی طاقچهروانشناسیفلسفه
یایید کتاب بخوانیم و برقصیم این دو هیچگاه ضرری به کسی نخواهند رساند...
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید