ویرگول
ورودثبت نام
سارا حیدریان
سارا حیدریاننه نویسنده‌ام، نه شاعر، فقط کسی که با کلمات نفس می‌کشد. شاید اینجا، جایی برای پیدا شدن باشد… هم برای من، هم برای تو.
سارا حیدریان
سارا حیدریان
خواندن ۲ دقیقه·۱ ماه پیش

داستان کوتاه(پرین دختر کیقباد، بانوی واژه‌ها)

پرین (زاده خیال نویسنده)
پرین (زاده خیال نویسنده)

در آخرین نفس‌های امپراتوری ساسانی،

هنگامی که سایهٔ خاموشی بر آتشکده‌ها می‌افتاد،

و صدای نواختن طبل جنگ، جای نغمهٔ موبدان را می‌گرفت،

در شهر رَی، دختری زاده شد —از خونِ کیقباد، از ذهنِ نویسندگان، از روحِ آتش.

نامش پرین بود.

نه تنها نام، که نذری بود بر لب تاریخ:

«تا دانش، زنده بماند، حتی اگر ما بمیریم.»

در روزگاری که بادِ خشکِ تاختن،

کتاب‌ها را به خاکستر می‌کشید،

و زبانِ پهلوی، زیر سنگِ ترس، خموش می‌شد،

پرین، با انگشتانی لطیف و دلی سرباز،

راهی شد از کوه تا کویر، از خوارزم تا فارس.

در خانه‌های پنهانِ موبدان،

در غارهایی که فقط ستاره‌ها به آن‌ها راه می‌دادند،

در سرداب‌هایی که بوی کهنگی و عطر کُنْدُر از دیواره‌هایشان می‌آمد،

برگ‌های پراکندهٔ اوستا را یافت — برگ‌هایی که مردم، با جان خود، از آتش نجات داده بودند.

شب‌ها، زیر نور چراغِ روغن،

با خطی نرم، ولی محکم،

اوستا را دوباره زاد — نه برای خود،

که برای فردایی که هنوز نمی‌دانست، چه نامی خواهد داشت.

وقتی خبر رسید که سپاهی از سوی صحرا می‌آید،

و شهرها یکی پس از دیگری سقوط می‌کردند،

پرین به شاگردانش گفت:

«فرار نکنید.

فراموش نکنید.

دانش را در خاک بگذارید،

تا روزی، خرد از خاک برخیزد.»

دفترهایش را در غاری پنهان کردند—غاری که نامش را هیچ کس ننوشته،

اما بر سنگِ آستانه‌اش، پرین چنین سرود:

«روزی که خرد از خاک برخیزد،

نام من را از میان بادها خواهید شنید.»

و ناپدید شد.

می‌گویند در آتشِ کتابخانه سوخت.

شاید به کوه‌های البرز رفت.

اما سال‌ها بعد،

در ویرانه‌های ری،

چند برگ سوخته از اوستا یافت شد—با خطی زنانه، نرم، ولی استوار.

و در حاشیه‌ی یکی از آن برگ‌ها، نوشته بود:

«من پرینم، بانوی دبیران،

که واژه را از مرگ رهاندم.»

نامش در تاریخ ماندگار نماند،

اما در نفسِ خاک ایران،

در هر برگِ کهن، در هر نغمهٔ پنهانِ زبان،

زنده است—چون نوری که هرگز خاموش نمی‌شود.

📌 پرین : بانوی دانشمند ایرانی . او دختر کیقباد بود که در سال ٩٢۴ یزدگردی هزاران برگ از نسخه های اوستا را به زبان پهلوی برای آیندگان از گوشه و کنار ممالک آریایی گردآوری نمود و یکبار کامل آنرا نوشت و نامش در تاریخ ایران زمین برای همیشه ثبت گردیده است . از او چند کتاب دیگر گزارش شده است که به احتمال زیاد در آتش سوزی های سپاه اسلام از میان رفته است .

ایران زمینتاریخ ایراننویسندگیاسطورهداستان کوتاه
۶۲
۴۰
سارا حیدریان
سارا حیدریان
نه نویسنده‌ام، نه شاعر، فقط کسی که با کلمات نفس می‌کشد. شاید اینجا، جایی برای پیدا شدن باشد… هم برای من، هم برای تو.
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید