در ادامه تاملات پاییزی و در جلسه هفتم میزبان آقایان قباد حق محمدی و هادی افشاری بودیم و این جلسه به صورت پرسش و پاسخ متاملان از مهمانان برگزار شد.
با توجه به اینکه قباد حق محمدی دوره هایی با محوریت کتاب هفت عادت مردمان موثر برگزار می کنه، سوال های اولیه حول محور هفت عادت پیش رفت و پس از اون بسته به سوالات بچه ها حول موضوعات مختلفی گفت و گو کردیم. (با توجه به گفت و گو محور بودن جلسه و تنوع پرسش ها این متن کمی متفاوت نوشته شده است.)
میل اصیله، در نتیجه در مجاورت مسئله قرار گرفتن کمک می کنه تا صدای درون و حسمون رو به مسائل بهتر درک کنیم. در واقع می بایست با تجربه های مختلف مواجه شد و پس از اون به صدای درون گوش کرد. ما در وجودمان نجوا داریم و نبض ما در خصوص تجربه هایی، تشدید(رزونانس) بیشتری رو تجربه می کنه و این تشدید رو پیدا نخواهیم کرد تا زمانی که تجربه کنیم.
روش پیدا کردن این ارزش محوری یا میل می تونه این باشه که فکر کنی هیچ نیاز مالی نداری، به کدام سمت حرکت می کنی؟ یا دوست داری روی سنگ قبرت چی بنویسن! باید ببینیم کجا در زندگیمون ایستادیم و به یک سری از مسائل پایبند بودیم.
داستان سانتیاگو و شی درخشان:
گاهی اوقات لازم کیمیاگری کنیم و دنبال چیزهایی که در لحظه فکر می کنیم ارزشمند هست بریم تا بعدا حسرت تجربه نکردن بعضی از اتفاقات رو در زندگیمون نداشته باشیم حتی اگر نتیجه اونطوری که فکر می کردیم نباشه. مثل داستان سانتیاگو در کتاب کیمیاگر پائولو کوئیلو. سانتیاگو در بالای قله شی درخشانی دید و با اینکه بالا رفتن از اون قله در مسیر راهش نبود تصمیم گرفت تا این کار رو انجام بده، اما پس از زمان طولانی طی کردن مسیر و به قله رسیدن متوجه شد که یک قوطی کنسرو با برخورد نور درخشش رو ایجاد کرده!
ترس و تاثیر اون در تصیمات زندگی:
ما گاهی با ترس هامون تصمیم می گیریم و گاهی در مقابله با ترس هامون. لازمه تا ترس رو در ملاحظات زندگی لحاظ کنیم زیرا ترس ها بخشی از تصمیم گیری ماست اما نباید افسار زندگی مون رو دست ترس هامون بدیم!
متعهد بودن مسئله ای بود که هر دو مهمان به اهمیتش پرداختند. اینکه سعی کنیم تا از reactive بودن به proactive بودن حرکت کنیم و فارغ از حالمون و خستگی هامون در یک مسیر معین قدم برداریم، هرچند کوچک. مثلا روزی 5 دقیقه به یک اصلی که برای خودمون ساختیم پایبند باشیم.
زمانی برای گفت و گو با خود:
ما نیاز داریم تا خودمون و جانمان رو نوازش کنیم. پس لازمه تا زمانی رو برای خلوت با خودمون و فکر کردن و رجوع به درونمون داشته باشیم. (نباید سراغ خودت رو از آدم های دیگه بگیری)
دلیلی برای بودن داشتن:
داشتن یک ارزش محوری (Core)، قله (Vision) و جهت حرکت (Mission)
(در مورد داشتن چشم انداز جهت خارج نشدن از مسیر و به عنوان معیاری در انتخاب هامون پیشتر در ویژن صحبت کردیم)
دوره تاملات پاییزی، که در دو ماه گذشته از موضوعاتش (جلسه یک، دو، سه، چهار، پنج، شش و جلسه هفت همین متن) نوشتم. توسط آقای محمد نجفی دیگه برگزار نخواهد شد و این بر متاملان سپرده شده تا هرکدام از ما قدمی در این راه برداریم. اما دوره جدید به نام خرمگس توسط ایشون برگزار خواهد شد. چرا خرمگس؟!
خرمگس اجتماعی به شخصی گفته میشود که نظریاتِ غالبِ جامعه و شرایطِ امور را به چالش بکشد، پرسشهای نو بکند بهطوری که برانگیزاننده و مخصوصاً آزاردهنده یا به طریق اولا بسیار آزار دهنده باشد. واژه ی خرمگس را افلاطون در اثری با نام آپولوژی بکار برد. او در آپولوژی، سقراط را به خرمگسی تشبیه کردهاست که اسبِ کرختِ سیاستِ آتن را آزار میدهد. (ویکی پدیا)
از اینستاگرام آقای نجفی: هدف دوره تمرین و تلاش برای به چالش کشیدن امور آشنا و روزمره است. برای هرآنکه چیزی برایش واضح و مبرهنه بیشتر آزار دهنده باشیم. (@mimnajafi اینستاگرام)
موضوع جلسه هشتم: شکست