اعتقاد به عدالت خدا نمایانگر تلاش برای استدلال اینکه چرا خدا، با فرض اینکه خدا خوب است، اجازه می دهد شر رخ بدهد. شر همه جا وجود دارد، ولی چطور خدا و شر می توانند با هم وجود داشته باشند اگر خدا قادر به گرفتن جلوی شر است؟ این معما معرف ایده مرکزی "معمای شر" است. معمای شر بزرگترین مانع کسانی است که به خدا اعتقاد دارند. وقتی که با فجایع روبرو می شویم اغلب سوال می شود "چرا خدا اجازه داد این اتفاق بیفتد؟" یافتن جواب برای این سوال مشکل می تواند ایمان افراد مومن را به چالش بکشد.
آیا خدا نسبت به شیطان، شیطان واقعی بی توجه است، یا اینکه خدا وجود ندارد؟ صفاتی که در مسیحیت و یهودیت به خدا داده شده برای درک خدا بنیادی هستند، و دستکاری این صفات می تواند به معنای تغییر تصویر خدا شود. طبق باورهای سنتی، خدا از همه چیز که می توان آگاه شد آگاه است و به هر کاری که می توان انجام داد قادر است. بعلاوه اینکه خدا می خواهد همه خوبیها که ممکن است را انجام دهد.
پس ممکن است متوجه بشوید که شیطان کجا تبدیل به مشکل می شود. بر اساس سه صفت فوق می توانیم بگوییم که اگر خدا از همه چیز آگاه است پس از تمام رنجهای کشیده شده هم آگاه است. و اگر خدا می تواند همه کار بکند پس می تواند جلوی رنج کشیدن را بگیرد. بعلاوه اینکه خداوند می خواهد کار نیک انجام دهد، پس خدا می خواهد تمام رنجهای فعلی و آینده را بگیرد.
اگر هر سه ایده فوق واقعی باشند، و اگر خدا بر اساس سه عبارت اولیه بیان شده وجود داشته باشد، منطقی است که نتیجه بگیریم رنج نباید وجود داشته باشد، ولی دارد. و چون رنج وجود دارد، می توانیم بفهمیم که یا خدا وجود ندارد یا اینکه نمی تواند توسط سه عبارت فوق توصیف شود. پس، شیطان مشکلاتی را برای آنان که به خدا اعقتاد دارد ایجاد می کند. پس اگر شیطان وجود دارد، به این معناست که یا خدا شیطان را می بیند و نمی خواهد کاری درباره اش انجام بدهد. که با توجه به صفات ارائه شده برای خدا، این صفات به اندازه کافی برای توصیف خدا دقیق نیستند یا اینکه خدا به شکلی که مومنین اعتقاد دارند وجود ندارد.
نقل قولها:
آیا خدا می خواهد جلوی شر را بگیرد، یا اینکه قادر نیست؟ پس او ناتوان است. آیا قادر است یا نمی خواهد؟ پس او بدنهاد است. آیا او هم می خواهد و هم می تواند؟ پس شیطان از کجا پیداش شد؟ پس آیا او نه می خواهد و نه می تواند؟ پس چرا او را خدا می نامیم؟ اپیکوروس
نمی توانم به خدایی معتقد باشم که می خواهد همیشه پرستیده شود. فردریک نیچه
ترجیح می دهم طوری زندگی کنم که خدا وجود دارد و بعد بفهمم که وجود ندارد تا اینکه طوری زندگی کنم که وجود ندارد و بعد بفهمم وجود دارد. آلبرت کامو
احساس نمی کنم که مجبور باشم به همان خدایی معتقد باشم که به ما حواس، منطق و هوش را عطا کرده قصدش این بوده که ما از استفاده کردن آنها صرف نظر کنیم. گالیله
و اگر خدایی وجود داشت، فکر می کنم که خیلی بعید است که او چنان خودبینی داشته باشد تا از کسانی که به وجودش شک می کنند رنجیده خاطر شود برتراند راسل