ویرگول
ورودثبت نام
شب دل 🌙
شب دل 🌙
شب دل 🌙
شب دل 🌙
خواندن ۵ دقیقه·۲ ماه پیش

درباره داستان «شنل» از نیکلای گوگول

«شنل» یا «پالتو» (The Overcoat) یکی از شاهکارهای نیکلای گوگول، نویسندهٔ بزرگ روس، است که کار بر روی آن در سال ۱۸۳۹ آغاز و در سال ۱۸۴۱ به پایان رسید. بخش قابل توجهی از این اثر در رم و همزمان با نگارش رمان مشهور او «ارواح مرده»، خلق شد.

خلاصه داستان

آکاکی آکاکیوویچ باشماچکین، کارمندی ساده و فقیر، در شهر سرد و یخ‌زده‌ی سن پترزبورگ زندگی می‌کند. او هر روز مورد تمسخر همکارانش قرار می‌گیرد و زندگی سختی دارد. تنها چیزی که به او آرامش می‌دهد، رویای خرید یک پالتوی جدید است. آکاکی تمام فکر و ذکرش را روی این پالتو می‌گذارد، برایش پس‌انداز می‌کند و سرانجام با خرج کردن تقریباً همه‌ی دارایی‌اش، آن را می‌خرد. اما این شادی زیاد طول نمی‌کشد. یک شب، چند نفر با سبیل‌های ترسناک در خیابان به او حمله می‌کنند و پالتوی عزیزش را می‌دزدند. آکاکی برای کمک به سراغ یک مقام ارشد پلیس می‌رود که به او لقب «شخص مهم» داده شده، اما به جای کمک، این مقام او را به شدت سرزنش می‌کند. آکاکی که نمی‌تواند این ضربه‌ی روحی را تحمل کند، بیمار می‌شود و می‌میرد. اما داستان اینجا تمام نمی‌شود. پس از مرگ، او به شکل روحی ظاهر می‌شود و در خیابان‌های سن پترزبورگ، پالتوها و خزهای ثروتمندان را از تنشان درمی‌آورد.

ساختار روایی و سبک منحصربه‌فرد

این داستان در قالب یک تک‌گویی طولانی توسط راوی روایت می‌شود که در آن، صداهای مختلفی از جمله زمزمه‌های قهرمان اصلی (آکاکی آکاکیوویچ)، گفت‌وگوهای کارمندان و همهمهٔ شهر سن‌پترزبورگ شنیده می‌شود. به اعتقاد بوریس آیخنباوم، منتقد برجسته، دنیای خاص این داستان با تکنیک‌هایی مانند بازی با کلمات، لحن احساسی راوی و تلفیق درام و کمدی شکل گرفته است. در واقع، «شنل» بر پایه‌ای بسیار ساده و کم‌حادثه—شبیه به یک لطیفه—استوار است و جذابیت اصلی آن نه در پیرنگ پیچیده، که در سبک روایی و بازی‌های زبانی خلاقانهٔ گوگول نهفته است.

منبع الهام: از یک لطیفه تا بازخوانی رمانتیسیسم

الهام‌بخش اولیهٔ «شنل» حکایت یا لطیفه ای بود که پاول آننکوف، دوست گوگول، نقل کرده است: داستان کارمند بی‌چیزی که با زحمت زیاد تفنگی خرید و در اولین شکار آن را گم کرد، پس از آن به شدت غصه دار و مریض شد و تنها با خرید تفنگ جدیدی توسط دوستانش بهبود یافت. این حکایت ساده، که دیگران را به خنده انداخت، گوگول را به تفکر واداشت.

در سطحی کلان‌تر، «شنل» بازخوانی طنزآمیز ادبیات رمانتیک است. گوگول با اغراق در استفاده از عناصر فانتزی مانند ارواح—که در آثار رمانتیک رایج بود—و ترکیب آن با جزئیات پیش‌پاافتاده و بی‌اهمیت زندگی روزمره، به نوعی آن را به چالش می‌کشد. برخلاف ارواح اسرارآمیز آثار رمانتیک ( مانند ارواح در داستان «وی» گوگول) ، روح آکاکی—اگر واقعاً او باشد—حتی پس از مرگ نیز در دنیای سرد و پوچ سن‌پترزبورگ گرفتار می‌ماند.

ترکیب واقعیت و فانتزی: فانتزی واقع‌گرایانه

گوگول در ابتدا قصد داشت داستانی کاملاً فانتزی دربارهٔ «کارمند دزد پالتوها» بنویسد، اما در نهایت اثر نهایی آمیزه‌ای از واقعیت و خیال شد. از یک سو، توصیف‌های دقیق و طنزآمیز از زندگی کارمندان جزء و فضای سن‌پترزبورگ دهه‌های ۱۸۲۰ و ۱۸۳۰ وجود دارد، و از سوی دیگر، عناصر فانتزی برگرفته از افسانه‌های شهری حضوری پررنگ دارند. گریگوری گوکوفسکی این سبک را «فانتزی واقع‌گرایانه» نامید که به گوگول اجازه می‌داد ضمن پایبندی به واقعیت‌های اجتماعی، از عناصر خیال بهره ببرد.

نمادها و شخصیت‌‌پردازی

«پالتو» (نمادی چند لایه): در دنیای گوگول، اشیاء نقش کلیدی دارند. پالتو برای آکاکی هم یک ضرورت برای محافظت در برابر سرمای شهر است، هم نمادی از جایگاه اجتماعی و هم یک وسواس ذهنی. این پالتو برای او چون خانه‌ای امن و حتی گویی همسری است که زندگی‌اش را متحول می‌کند.

«آکاکی آکاکیوویچ» (نماد انسان قربانی نظام بوروکراتیک): نام عجیب و غریب قهرمان داستان—آکاکی به معنای «بی‌آزار» و باشماچکین مشتق از «کفش»—خود نشان‌دهندهٔ طنز تلخ گوگول و پیش‌بینی سرنوشت غم‌انگیز اوست. آکاکی موجودی منزوی، ضعیف و احتمالاً مبتلا به اختلالات روانی مانند افسردگی است که هویت خود را در بازنویسی کردن دائمی اسناد اداری گم کرده است. او نماد انسان‌هایی است که در پایین‌ترین رده‌های سلسله‌مراتب بوروکراتیک عصر نیکلای اول له می‌شوند.

«شخص مهم» (نماد نظام سرکوبگر):ژنرالی که آکاکی برای کمک به او مراجعه می‌کند، تجسمی از خودکامگی و پوچی نظام اداری است. گوگول با طنزی گزنده او را «مقامی توخالی» توصیف می‌کند که سخت‌گیری بی‌منطقش باعث مرگ نهایی آکاکی می‌شود. این تقابل، تضاد بین فرد فرودست و ساختار اجتماعی سرکوبگر را به اوج می‌رساند.

جایگاه داستان در میان آثار گوگول

«شنل» بخشی از چرخهٔ داستان‌های سن‌پترزبورگ گوگول محسوب می‌شود که در آن‌ها، این شهر به‌عنوان شخصیتی اصلی با جنبه‌های تاریک خود ظاهر می‌شود. قهرمانان این داستان‌ها—مانند داستان دماغ و خیابان نیفسکی —همگی با بحران‌هایی مشابه روبه‌رو می‌شوند که شکست آن‌ها در برابر نظام اجتماعی را نشان می‌دهد.

اگرچه «شنل» در ابتدا تحت‌الشعاع اثر بزرگتر گوگول، «ارواح مرده»، قرار گرفت، اما در قرن بیستم به نمادی برای ادبیات روس و جهان تبدیل شد. مقالهٔ تأثیرگذار بوریس آیخنباوم در سال ۱۹۱۸ با عنوان «چگونه شنل گوگول ساخته شد» بر تحلیل‌های فرمالیستی ادبی مهر تأیید زد. این داستان بر نویسندگان بزرگی مانند فرانتس کافکا و الیاس کانتی تأثیر عمیقی گذاشت و موجی از اقتباس‌های سینمایی و نمایشی را از فیلم شاهکار کوزینتسف و ترائوبرگ در ۱۹۲۶ تا اجرای پانتومیم مارسل مارسو در ۱۹۵۱ رقم زد.

پانتومیم شنل اثر مارسل مارسو  ۱۹۵۱
پانتومیم شنل اثر مارسل مارسو ۱۹۵۱

نقطه امید در دل تاریکی داستان

با وجود فضای تلخ و پوچ حاکم بر داستان، گوگول جرقه‌هایی از انسانیت را نیز نشان می‌دهد. مهربانی ناگهانی یکی از همکاران جوان که پس از مسخره کردن آکاکی دچار پشیمانی می‌شود، یا تغییر ناگهانی «شخص مهم» پس از ملاقات با روح آکاکی، حاکی از آن است که حتی در تاریک‌ترین شرایط، امکان بیداری وجدان انسانی وجود دارد. آکاکی، با رنج خود، گویی نقش یک قربانی مسیح‌وار را ایفا می‌کند تا پوچی نظام اطرافش را عریان کند و انسانیت را به یاد دیگران بیاورد.

«شنل» گوگول تنها یک داستان کوتاه دربارهٔ یک کارمند نیست؛ بلکه پژوهشی عمیق در مورد تنهایی انسان، بی‌عدالتی اجتماعی و تقابل فرد با ساختارهای سرکوبگر است که با نگاهی همدلانه و طنزی تلخ روایت شده و تأثیری ماندگار بر ادبیات جهان گذاشته است .

منبع :

https://polka.academy/articles/616

است.

داستانادبیاتادبیات روسیه
۵
۰
شب دل 🌙
شب دل 🌙
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید