معلم فیزیکی داشتیم در دبیرستان که می گفت امواج هیچگاه کاملاً از بین نمی روند و دانشمندان با توجه به همین نکته تصمیم گرفته اند که صداهای خوب را بازیابی کنند، مثلاً صدای حضرت داوود(ع)! درستی یا نادرستی این مطلب را نمی دانم اما به نظرم نوشتن در فضای وب چنین حکمی را دارد. یعنی با نوشتن در وبسایت، وبلاگ، ویرگول یا امثالِ این ها ما صرفاً موجی ایجاد می کنیم تا بعدها هرکس در خور نیازش چیزی از آن را بازیابی کند و استفاده ببرد.
قبول دارم که عجیب است که وقتی می نویسم، «اندر چراییِ نوشتن» بنویسم اما واقعیت این است که بندِ اول را برای دل خودم نوشتم! برای اینکه خودم را راضی کنم تا بعد از پر کردن چند دفتر و سررسید، دستی هم به کیبورد بزنم اما در دفاع از قلم و کاغذ باید بگویم که هنوز بسیاری از حرف هایم را با قلم و کاغذ می گویم. حرف هایی که یک نفره اند. حرف هایی که یا با خودم می گویم یا برای خودم در چند سال آینده می نویسم یا با خدا می گویم. البته از درد سخن گفتن را نیز به قلمم وا می گذارم نه به کیبوردم. نمی دانم نوشتنِ بقیه این طور است یا نه اما نوشتنِ من بسیار زمان مند است. اگر بخواهم متنی زیبا و خواندنی بنویسم، باید آخر شب بنویسم، یعنی درست زمانی که می خواهم بخوابم و راهی برای بیدار ماندن ندارم! به همین خاطر معمولاً دفتری بالای سر دارم و بسیاری اوقات در تاریکی شب می نویسم! شاید باور نکنید اما اگر از صبح تا شب سعی کنم متنِ خوبی بنویسم، به خوبیِ ده دقیقه آخر شب نمی شود مگر اینکه بخواهم علمی، طنز یا تصنعی بنویسم.
سخن آخر چه می توانم بنویسم تا هم برای خودم مفید باشد و هم برای بقیه؟ از زندگی ام(که شاید لبخندی به لب بنشاند یا امیدی در دل)، از ادبیات(به عنوان مدال طلای المپیاد ادبی)، از فلسفه (به عنوان نیمه کارشناس فلسفه علمِ دانشگاه صنعتی شریف) و از تحصیل و علوم کامپیوتر(به عنوان کارشناس علوم کامپیوترِ دانشگاه صنعتی شریف)
و سپاس خدای را...
محمدرضا شمس اشکذری
شهریور ماه نود و نه