در گذشته فکر میکردم یک سال زمان خیلی کمی برای انجام دادن کارهای بزرگ است. اغلب از کودکی ما را به برنامهریزیهای بلندمدت تشویق میکنند. برنامههایی که نقطه آغاز و خاتمهای ندارند. سالها از ما زمان میگیرند. آخر سر هم شاید متوجه شکست یا موفقیت آنها نشویم؛ اما تجربهی سال گذشته به من ثابت کرد که امکان بروز تغییرهای مهم در هر پنجرهای از زمان وجود دارد. حتی اگر همان یک سال کوتاه و کمی باشد که قبلا تصور میکردم. در واقع حالا فکر میکنم یک سال به اندازه کافی طولانی و بلند هست که بشود کارهای ماندگاری را در آن رقم زد. کوله پشتی 97 را هم میخواهم با همین دیدگاه جدید ببندم. دیدگاهی که قطعا در افزایش کیفیت زندگیام کمک بزرگی خواهد کرد.
زندگی مستقل و جدا شدن از خانواده یکی از آن تجربههای مهم سال 96 بود. از آنهایی که با خودم به سال آتی هم خواهم برد. این تغییر به من اهمیت چیزهای مختلفی را نشان داد. از جمله مهارتهای تصمیمگیری، برنامهریزی و مدیریت زمان. سه مفهومی که درهم تنیده هستند و فقط در کنار یکدیگر میتوانند به افزایش کیفیت زندگی منجر شوند. فکر میکنم برداشته شدن چتر حمایتی و محبت خانواده به من کمک کرد تا در این سه مهارت کارکشتهتر شوم؛ و البته امیدوارم در سال جدید هم بتوانم در این زمینهها بیشتر و بهتر خودم را تقویت کنم.
در ابتدای متن هم اشاره کردم که در دیدگاه من، تغییر کردن نیازمند زمان زیاد و برنامهریزیهای چند ساله بود؛ ولی حالا فکر میکنم در یک سال هم میتوان تغییرات بزرگی پدید آورد. چه بسا چندین برابر آنچه که میخواهم در طول چند سال به دست آورم. کلید مسئله فقط در باور کردن و برنامهریزی و برداشتن قدمهای کوچک و اولیه است. درست مثل شکلگیری یک بهمن عظیم که شاید در ابتدا فقط گلوله ناچیزی از یک برف بوده.
و آخرین موردی که حتما در کوله پشتیام خواهم گذاشت، اهمیت وقت گذرانیهای با کیفیت و خاطرهسازی با خانواده و دوستان نزدیک است. کسی دلش برای پنج ساعت کار و جلسهی بیشتر تنگ نخواهد شد. یا با یادآوری روزهای کشدار در ساعتهای کاری و پروژههای مختلف به شوق نخواهد آمد؛ اما قطعا اغلب ما یک سفر هیجان انگیز با دوستان نزدیک را فراموش نخواهیم کرد. عکسها و ویدیوهایش را گاه به گاه نگاه میکنیم و با یادآوری خاطراتش، لبخند کوچکی گوشهی لبهایمان نقش خواهد بست.باور دارم این وقتهای با کیفیت و درجه یک است که میتواند زندگی،ارتباطات و ذهنیتهای ما را دگرگون و بهتر کند. نه چرت زدن در جلسهها، پشت چراغ قرمز ماندن و ترافیکهای سنگین بعد از ساعت کاری روزمره.
اواخر سال 95 و ابتدای 96 برای من با شرایطی پر فشار و رفتارهایی نامناسب همراه بود. سربسته بگویم که به خاطر برخی مسائل و مشکلات در محل کار قبلیام، احساس میکردم به اندازه کافی خوب نیستم و اهمیتی ندارم. حسی که در کش و قوس اتفاقها به نفرت، کینه، تحقیر و انتقامگیری از تمام کسانی منجر شد که برایم آن شرایط را به وجود آورده بودند. البته که اکنون فکر میکنم ادامهی حمل این احساسات، فقط کولهپشتیام را بیش از حد سنگین میکند و برای سلامت جسمی و فکریام هم مناسب نیست. خارج کردن آن بستهی کینه و نفرت نسبت به شرایط و برخی افراد محل کار قبلیام، احتمالا اولین مورد باشد.
برخی رابطههای دوستانه و عاطفی قدیمی را هم باید کنار بگذارم. رابطههایی که بیش از حد در طول سالها با من همراه بودند بدون آنکه برای دو طرف ارزش افزودهای داشته باشند. در برخی موارد حتی حس عشق و دوستی را هم به حس بیزاری و نفرت تبدیل کردهاند. تغییری که واقعا تاسف برانگیز است و قطعا جز خواستههای من نیست. فکر میکنم خارج کردن آن روابط کهنه و قرار دادنشان در قفس خاطرات گذشته بهترین تصمیم باشد.برای 97 نیازمند کولهای سبک و ابزارهایی مناسب هستم. این رابطهها قطعا در هیچ کدام از این موارد کمک حالم نخواهند بود.
قبلا در بخشی از برنامههایم برای سال جدید، چیزی مشابه به این مورد را نوشتهام. متن را عینا کپی میکنم تا مفهوم هم به طور دقیق منتقل شود:
قدردانی 100 و فرافکنی 0: مسئولیت کامل کارها و سبک زندگیام برای خودم است.غر زدن و فرافکنی مشکلی را حل نمیکند. برای موارد خوب باید کامل قدردان باشم و شرایط ناخوشایند را هم با تلاش و مسئولیت پذیری خودم تغییر دهم. { به AND? گفتنهای گری واینرچاک هم توجه کن }
لقمه لقمه کردن فیل: نکتهای که مایک مک کورمک در کتابش { راهنمای موفقیت در کسب کار } به آن اشاره کرده بود. خوردن فیل هم امکانپذیر است اگر آن را به لقمههای کوچک تبدیل کنیم و زمان کافی را هم برایش بگذاریم. حالا میتوانی فیل را به هر پروژه، کار عقب مانده و چیزهای دیگر تشبیه کنی.
زمان مهمترین دارایی من است: خرج کردن پول و یا از دست دادن داراییها آنقدر اهمیت ندارند که سالهای زندگیمان را به خاطرشان خراب کنیم و فقط غصه بخوریم و ناراحت باشیم. زمان و عمری که برای هر مسئلهای صرف میکنیم، مهمترین دارایی و سرمایهگذاری ماست. حواست باشد که داری زمانت را برای چه چیزها، اشخاص و کارهایی صرف میکنی.
من در پنج سال گذشته فقط تماشاگر بسته شدن کولهپشتیهای سالانهی سایر افراد بودم. بعد از چند سال گوشه نشینی، صحبت کردن از تجربهها و خاطرههای خودم اتفاق مثبتی بود. امیدوارم هنگام بستن کوله پشتی 98 با خوشحالی و رضایت، کلمات و سطرهای این نوشته را بخوانم؛ و با ذوقی دو چندان برای رسیدن به اهداف بعدی کولهام را دوباره مرتب و منظم کنم.
#کولهپشتی۹۷