ویرگول
ورودثبت نام
سیده فاطمه سید شازیله
سیده فاطمه سید شازیلههیچ وقت دیگر مثل قبل نخواهد شد.
سیده فاطمه سید شازیله
سیده فاطمه سید شازیله
خواندن ۳ دقیقه·۲ روز پیش

تراپی چگونه اثر می‌کند؟

"او" معصوم بود. آدمی ظریف، نیازمند و آسیب پذیر...

احساس نیاز کرد، تحقیر شد

دلبسته شد، ترکش کردند

شکست و فروپاشید، طرد شد

عریان شد و احساس شرم کرد....و آسیب دید. زخمی شد

چون ارباب نداشت... فقط ارباب می‌تواند مسئولیت دیدن آسیب پذیری یک انسان و سپس رسیدگی به او را به عهده بگیرد و از عواقبش نترسد.

"او" زخمی شد... چیزی درونش گره خورد عقده شد گیر کرد زخمش را پوشاند و "یاد گرفت"...

یاد گرفت "قوی باشد".

لحظاتی می رسید که تا مغز استخوانش از شدت تنهایی و نیاز به دلبستگی و عریان شدن درد میکرد. اما "او" باید قوی می ماند چون آسیب پذیری او را له می‌کرد. "او" این‌طور یاد گرفته است. صحنه های دلخراش حافظه اش را انکار می‌کند و بلند بلند می‌خندد. گویی هرگز زخمی ندیده است. "او" دیگر نمی‌خواهد به هیچ قیمتی فروپاشی کند چون می‌داند که این بار بعد از فروپاشی نابود خواهد شد.

تا روزی که ارباب از راه می‌رسد. "او" مقاومت می‌کند. چون اعتمادی ندارد. حاضر نیست جلوی هیچ احدی عریان شود. اما ارباب او را دیده است. ذات نیازمند و معصومش را...

و چه خوب چه بد... او را زیر سلطه می‌گیرد و خردش می‌کند... "او" فروپاشی می‌کند... می‌ترسد وحشت کرده است اما به حدی فرو پاشیده است که نمی‌تواند نیازمند بودنش را، تنهایی اش را، نیاز به لمس شدن و دیده شدنش را پنهان کند... ارباب حصار را دریده است وارد قلمروی داخلی او شده است. او عریان شده و وحشت کرده است... درد زیادی می‌کشد... اما ارباب قرار نیست جایی برود جلویش ایستاده و تماشایش می‌کند، با دقت، بدون ترحم، بدون ذره ای حجب و حیا... ارباب منتظر است... منتظر است تا ثانیه های گذرنده، فروپاشی او را ثبت کنند او عریان شده است و به شدت "آسیب پذیر" است....

و اینجاست که ارباب پا به ساحت وجودی "برده اش" می‌گذارد، او را در آغوش می‌گیرد، می بیند و هرگز تنهایش نمی‌گذارد.

ارباب مسئولیت برده را برای ابد به عهده میگیرد و دیگر رهایش نمیکند. برایش سخت نیست. چون بی نیاز است و نیازش در گرفتن مسئولیت نگهداری و مراقبت از برده هاست. شاید بشود گفت نیازش در سلطه است...

ارباب آنقدر اینکار را تکرار می‌کند تا برده به امنیت "عادت" کند.

"او" درمان شده است.

اعتماد واقعی زمانی ساخته نمی‌شود که قوی هستی، بلکه وقتی ساخته می‌شود که بدترین نسخه‌ات دیده می‌شود و هنوز طرد نمی‌شوی. چه کسی می‌تواند بدترین نسخه ات را ببیند و هنوز طردت نکند؟ کسی که مستأصل زیبایی و جایگاه بالا و کامل بودن تو نیست. یک ارباب.

ارباب از سلطه برای شفای افراد استفاده می‌کند مسئولیت را از دوش شان برمی‌دارد، آن‌ها را وادار به آسیب پذیری می‌کند و از این نمی ترسد که از پسِ برآورده کردن نیازهایشان برنیاید. ارباب قدرتمند است.

قدرت نه برای شکستن، بلکه برای نگه‌داشتن برده پس از شکستن. سلطه/قدرت اگر از این نقطه عبور نکند، صرفاً خشونت است. اما اگر عبور کند، می‌تواند ابزار بازنویسی روان باشد. اروتیسم فقط تحریک نیست؛ اجازه‌ی فروپاشی در حضور دیگری است. شرم، دروازه است؛ امنیتِ پس از آن، قفل را باز می‌کند.

تراپیست هم از قدرتش استفاده میکند تا مراجع را به نقطه ای برساند که دوباره آن لحظه ی آسیب پذیری را بسازد و این بار پیامدی که "بیمار" برایش شرطی شده است اتفاق نمی افتد. این بار کسی او را تحقیر نمی‌کند. کسی رهایش نمی‌کند. کسی او را با نیازهایش تنها ول نمی‌کند. این بار تراپیست مدارهای شرطی شده ی ذهن بیمار را گیج می‌کند. به او نشان می‌دهد که امنیت پس از فروپاشی "واقعی" است. "اعتماد" ممکن است.

مسئولیت بازسازی آن عقده و گره روانی، آن طرحواره ی رهاشدگی، همه و همه با تراپیست است. تراپیست "اجازه ندارد" عصبانی شود، ناراحت شود، یا بیمار را رها کند. ما با استدلال شفا پیدا نمی‌کنیم؛ با پیامدِ تازه در لحظه‌ی قدیمی شفا پیدا می‌کنیم. در واقع تراپیست به فرد می گوید:

«یک‌بار دیگر فرو بریز... این‌بار من می‌مانم.»

این جمله اگر درست اجرا شود، درمان است. اگر غلط اجرا شود، آسیبِ ثانویه است. مرزش ظریف و اخلاقش سنگین است. اصل ماجرا این است: باز اجرای تجربه، با پیامدِ عوض‌شده. روان‌کاوی کلاسیک، طرحواره‌درمانی، EFT، حتی درمان‌های تروما‌ محور مدرن، همگی همین کار را می‌کنند؛ فقط با زبان‌های متفاوت.

پس تراپی چگونه اثر میکند؟ جواب خیلی واضح است: امنیت پس از فروپاشی.

* کلمات ارباب و برده در این متن استعاری استفاده شده اند.

پاییز ۱۴۰۴

روانشناسیتراپیفلسفهروابطدرمان
۳
۰
سیده فاطمه سید شازیله
سیده فاطمه سید شازیله
هیچ وقت دیگر مثل قبل نخواهد شد.
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید