ویرگول
ورودثبت نام
سیده فاطمه سید شازیله
سیده فاطمه سید شازیلههیچ وقت دیگر مثل قبل نخواهد شد.
سیده فاطمه سید شازیله
سیده فاطمه سید شازیله
خواندن ۶ دقیقه·۵ ماه پیش

خیانت ۲

حرف زدن هم فلسفه ی عجیبی داره آدم باید بدونه که نمیتونه همه چیز رو بگه. بعضی چیزها وقتی گفته میشه دیگه فقط محض درد و دل باقی نمیمونه و باید یک کاری در موردش کرد. مثلا تو حتی به روانشناس ات نمیتونی همه چیز رو بگی، کسی که قراره به همه ی حرف هات بدون قضاوت گوش بده، اما حتی همین آدم هم نمیتونه در مورد شنیدن یکسری چیزها بی طرف بمونه. چون سیستم این اجازه رو بهش نمیده. حتی اگه خودش بخواد هم باز نمیتونه بی طرف بمونه و دوست همیشه قابل اعتمادت باشه.

اگه بهش بگی برنامه ی خودکشی داری وظیفه داره که بستری ات کنه. اگه بهش بگی کسی رو کشتی پروتکل داره که باید گزارش کنه. هیچ گوش شنوای بی طرف واقعی ای "داخل سیستم" وجود نداره.

اما آیا اینو از قبل بهت اطلاع میدن خودشون؟ یعنی از قبلش بهت میگن که اگه واقعا قصد خودکشی داری و میخوای حتما اینکارو انجام بدی و دوست نداری کسی جلوتو بگیره پس نباید به روانشناست بگی؟ معلومه که نه.

اون‌ها هیچ وقت این چیزها رو بهت نمیگن. اما چرا؟ چرا هیچ وقت هیچ هشداری نیست؟ بهت میگن آدم نکش اما نمیگن اگه آدم کشتی به کسی نگو! بهت میگن خیانت نکن اما نمیگن اگه خیانت کردی به همسرت نگو. و داستان ما راجع به همینه.

وقتی خیانت کردی به همسرت نگو چون اون حتی اگه واقعا با این کارت مشکلی نداشته باشه و واقعا براش مهم نباشه که تو اینکارو کردی و حتی شاید ذهنش خیلی بازتر از این حرف‌ها باشه اما بازم در عمل اگه بهش بگی، دیگه کاری از دستش برنمیاد و تقریبا مجبوره که همون رفتار کلاسیک و تیپیکال و کلیشه رو روت و در موردت اجرا کنه. چون در غیر این صورت واسش خیلی عواقب داره. واقعا خیلی زیاد.

اول اینکه بگم شاید با این یک دفعه خیانت مشکلی نداشته باشه و بخواد فقط ببخشه و تموم شه اما نمیتونه بهت بگه که باشه اشکالی نداره، چون به محض اینکه بگه "اشکالی نداره" ناخودآگاه توی ذهن تو اینطور تفسیر میشه که پس شاید با این کارم مشکلی نداره و تو حس کنی حالا که نه برای من، و نه برای اون هزینه ای نداره دوباره میتونی مرتکب خیانت بشی. و وضعیت واسه ی همسرت خیلی سخت میشه.

و اتفاقا هر بار سخت تر میشه چون اگه برای بار دوم خیانت کنی و بفهمه و اعتراض کنه حالا زبون تو هم دراز میشه که، تو که مشکل داشتی چرا همون دفعه‌ی اول نگفتی؟ چرا پس گفتی اشکال نداره؟ مگه این بار با اون بار چه فرقی داره؟ و از این مزخرفات. و بخاطر خودش هم که شده باید باهات توی همون دفعه ی اول برخورد کنه.

حالت بعدی اینه که وقتی بگه براش مهم نیست اینجا تویی که شاکی میشی که پس نکنه من اصلا برات مهم نیستم! که درست هم هست. بایدم شک کنی!

ولی از همه مهم تر اینه که ایراد اصلی اینجاست که تو با خیانت شاید داری خودتو عزیز و اونو ذلیل میکنی. خلاصه ی ماجرا اگه این باشه اون وقت تو مقصر هستی و اون قربانی است و مجبوره که بره توی این نقش وگرنه همه حتی خودت از اون شاکی میشن که اگه ذره ای به این رابطه اهمیت میدادی خیانت من برات مهم بود و برات معنایی داشت! و حالا که براش معنایی نداره یعنی چی؟ حالا خودتی که می ترسی قربانی اصلی این رابطه تا اینجا بوده باشی!

اما نکته ی اصلی اینجاست که اون مجبوره ترکت کنه و یا حداقل تو رو مجبور به پرداخت هزینه و غرامت بکنه چون در غیر این صورت تعادل رابطه به هم میخوره. چون با خود خیانت کردن نیست که تو خودتو برتر و اون رو بی ارزش میکنی، بلکه درک این قضیه از سمت ذهن اوست که منجر به این قضیه میشه یعنی تا وقتی که اون ندونه، مشکلی هم نداره و تا اینجا خیلی ساده است اما نکته ی ظریف تری هم در کار است.

اینکه شاید حتی اون میدونه که بهش خیانت کردی. اما نمیگه و تو فکر میکنی که اون نمیدونه پس مثل حالت عادی رفتار میکنی و اونم نمیخواد چیزی بین تون عوض شه پس چیزی نمیگه. و شاید حتی دو روز بعد تو بفهمی که اون میدونه که تو خیانت کردی. و شاید توی این نقطه بخاطر حماقت فکر کنی پس دیگه همه چیز تمومه و دیگه صحبت کردن رسمی در موردش جایز هست و دیگه فرقی نمیکنه چون اون دیگه فهمیده اما نه خنگ خدا اینطور نیست! حتی اگه فهمیده و تو هم فهمیدی که فهمیده اما باز هم صحبت کردن رسمی در موردش اوضاع رو به شدت عوض میکنه. همه چیز رو بین تون تغییر‌ میده. کاری که در واقع خود خیانت منجر بهش نمیشه.

بنابراین حرف من این نیست که اگه خیانت کردی مخفی کن. حرف من اینه که اگه خیانتت رو فهمید هم باز انکار کن! تا لحظه ی آخر تا جایی که میشه انکار کن و رسماً قبولش نکن وگرنه همه چیز بین تون تغییر میکنه و اونجا دیگه اوضاع مجبوره که طبق عرف و پروتکل و قوانین نانوشته و حتی گاهی نوشته پیش بره. چاره ای نیست. هر جور شده ازش جلوگیری کن. حتی اگه فهمیده باشه بازم راهی هست. اگه دروغ گفتن ات جواب نداد و خیانتات براش آشکار شد بازم رسماً قبول نکن بازم حیا کن و مخفیش کن روش سرپوش بذار و هرگز با بی حیایی و قامت راست به کار زشتی که کردی اعتراف نکن. چون اگه حیا نکنی و مستقیم بگی که اینکارو کردی یا قبول کنی که اینکار کار تو بوده اون وقت برای بخشش مجبوری متوسل بشی به شرمگین بودن. و انسان به سختی میتونه شرمگین بودن رو به نمایش بذاره و شرم تو رو از مجازات شدن نجات نمیده. ولی حیا میده. پس حیا کن. اگر کاری رم انجام دادی روش سرپوش بذار و نذار گندش رو کسی ببینه. با افتخار جار نزن که اینکارو کردی. حتی اگه معتقدی کارت غلط نیست اما نباید بخاطر اینکه وقیحانه و آزادانه یک کارو انجام بدی روابط نزدیکت رو خراب کنی ارزشش رو نداره.

گذشته از این ها در مورد خیانت یک چیز هنوز متفاوته. اینکه خیانت کنی با اینکه خیانت کنی و بعد بیای بگی یا یکجوری رفتار کنی که طرف بفهمه خیلی فرق داره. اولی یعنی به هر دلیلی یک کاری کردی و شاید هرگز به این معنا نباشد که بخوای همسرت رو رها کنی و بری با یکی دیگه اما دومی یک بازی بی سابقه راه میندازه که توش اعتبارها عوض میشه. اعتبار تو بالا میره با این کار و میشی یک آدمی که طرفدار و خواستار زیاد داره و اون میشه آدمی که کافی نبوده، رها شده و اینکه تو بدونی اون میدونه و بعد در موردش رسما صحبت کنید اون رو به شدت آسیب پذیر میکنه و به قدری احترامش پایین میاد که دیگه حتی اگه بخواد هم نمیتونه ازت بگذره و ببخشه چون اعتبار و عزتش به شدت پایین میاد و دیگه نمیشه کاری کرد برای همین حتی اگه کاری کردی بهش نگو چون در نهایت می بینی اگه قرار بود باهات صادق باشه، وقتی خودت قضیه رو بهش گفتی یک سر تکون میداد و میگفت باشه ولی چرا اینو بهم گفتی؟ من می دونستم اما حالا که خودت گفتی دیگه نمیتونم نادیده بگیرم و باید رهات کنم. ای کاش بهم نمی گفتی.

پس باید اول رابطه بهت میگفت که اگه خیانت کردی مطمئن شو که من ازش بویی نبرم و بهم هم هیچ وقت نگو. چون اون وقت مجبورم رهات کنم. اما همین جمله رو هم نمیتونه بهت بگه، میتونه؟

خیانتصداقتحرف زدنرابطه
۲
۰
سیده فاطمه سید شازیله
سیده فاطمه سید شازیله
هیچ وقت دیگر مثل قبل نخواهد شد.
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید